همترازی با خدایان
قسمت: 47
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
یاماتو نو اوروچی.[1]
این یکی از خطرناک ترین هیولاها در خاطرات یو وون بود. در میان هیولاهای برج، این شکارچی در بالای زنجیره غذایی بود. موجودی که حتی توانست سوسانو را هم به گور ببرد.
او قطعهای باستانی از یک خدای بیرونی بود.
و اینکه چنین چیزی در واقع درون کولوسئوم باشد...
یو وون نمیتوانست مخمصهای که در آن قرار گرفته را باور کند. اگر مدیر اینجا بود، یو وون او را نفرین میکرد.
«کییا، هیسس-!»
خشم خود را با فریاد رها کرد. خونخواهی، خشم، عذاب، انواع و اقسام احساسات در آن فریاد به گوش میرسید.
او فقط یک سر داشت و بسیار کوچکتر از آن چیزی بود که یو وون به یاد میآورد، اما همچنان یک هیولای بسیار خطرناک بود.
کوبیدن!
مهم نیست که چقدر آن مار تقلا میکرد، کولوسئوم محکم باقی میماند.
در این چالش، او فقط یک جانور بزرگ است. اگر بخواهیم آن را از دید منطقی بررسی کنیم، او معادل یک نوزاد انسان تازه متولد شده بود. فقط کمی بزرگتر.
اوروچی که قادر به شکستن چیزی نبود، با صدای بلندتری شروع به غرش کرد.
«کیاااا-!»
فریادهای او طنینانداز شد و کولوسئوم را پر کرد.
صدا و فریادهای بلندش باعث اذیت شدن یو وون میشد.
«باید سریعتر شکستش بدم.»
ووووش-
نور قرمزی از چشمان یو وون درخشید.
در همان زمان، اوروچی خشمگین به یو وون نگاه کرد.
«سسسسس!»
با زبان درازش صدای هیس در آورد و یو وون را با دقت تماشا کرد. خونخواهی و مانایی که از چشمانش ساطع میشد بسیار ناخوشایند بود. ناگهان، اوروچی شروع به حمله به یو وون کرد.
گااااا
بااام!
اوروچی که میخواست یو وون را به دندان بگیرد، زمین را گاز گرفت.
یو وون به پهلو پرید و با یک دست روی زمین فرود آمد.
اوروچی یک تهدید واقعی بود. خونخواهی او یک چیز است، اما اندازه او نیز قابل توجه بود و فشار نبرد را بیشتر میکرد. بزرگ بودن اندازهاش، دقیقا به معنای قوی بودنش هم بود.
فکر کنم باید خوشحال باشم که بهجز اندازهی عظیمش چیز خاص دیگهای نداره.
همانطور که یو وون شمشیرش را محکم گرفته بود...
کوبیدن-!
دم اوروچی به سر یو وون برخورد کرد.
بام بام بام بام!
او که از عصبانیت لبریز شده بود، به کوبیدن دم خود ادامه داد، حتی اگر بدن یو وون پس از اولین حمله به گوشت لهشده تبدیل شده باشد.
بعد از چند بار تاب دادن دمش...
اوروچیای که من میشناسم اینطوری عمل نمیکرد.
وییش
اوروچی انرژی شومی را بالای سرش احساس کرد.
کوبیدن!
ضربه ای به سرش احساس کرد.
بااام!
در حالی که سر اوروچی تکان میخورد و رو به پایین سقوط میکرد، بارانی از نور سیاه، محیط اطراف را تیره و تار کرد.
«کیاااااااااا-!»
او با احساس دردی طاقت فرسا، در حالی که به خود میپیچید، فریاد میزد. سرش را تکان داد و سعی کرد یو وون را از روی آن کنار بیانداز، اما او در حالی که خودش را روی سر اوروچی نگه داشته بود، شمشیرش را تاب داد.
[کریستال تاریک خالص الهی]
کریستال تاریک که توسط دستکش نامرئی پنهان شده بود، هالهی سیاهی را منتشر کرد که شروع به احاطه کردن تیغهی نیمهشب کرد.
این حسی کاملاً متفاوت با حسی بود که او در نبرد با چرسیس احساس کرده بود.
الان خیلی بهتره!
انرژی کریستالی چیزی نبود که یک شمشیر معمولی بتواند آن را کنترل کند. این انرژی تنها با استفاده کردن از آن، بدن فرد را ضعیف میکرد و باعث میشد که سلاح های معمولی که از قدرت آن استفاده میکنند به سرعت متلاشی شوند.
با این حال، تیغهی نیمهشب متفاوت بود. این آیتمی بود که هفایستوس با استفاده از پودری از کریستال تاریک بهدست آورده بود ساخته و به همین خاطر همان ویژگیهای کریستال را داشت و میتوانست به خوبی با عملکرد آن سازگاری پیدا کند.
یو وون شمشیرش را که پر از انرژی کریستال تاریک شده بود را چرخاند.
کاااام-
دیـــــگ-
فلسها و پوست سخت اوروچی مانع نفوذ حملهی یو وون شدند. با این حال بخشی از فلسها و پوستش بریده شده بود و مقداری خونریزی میکرد، اما زخمش سطحی بود.
جاخالی دادن!
در حالی که دم اوروچی به بالای سرش پرواز میکرد، یو وون روی زمین پرید.
از زخمی که زده بود راضی نبود. تنها کاری که او انجام داد بود، ایجاد زخم کوچکی بود که بسیار سطحی بود.
با این حال...
«هیس-!»
اوروچی بهخاطر درد ناشی از مانای کریستال، که بدنش را سوراخ کرده بود، خشمگین شد.
یو وون به اوروچی نگاه میکرد، در حالی که از درد به خودش میپیچید، بدنش را دور خود میگرداند.
«این لعنتی زیادی محکمه.»
ف...
کتابهای تصادفی

