همترازی با خدایان
قسمت: 27
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
ترق تروق
جرنــــــ-گ ــــــ
زنجیرها و محدودیتهای کیمرا درهم شکست. میلههای فولادینی که این هیولای غولپیکر را محبوس نگهداشته بود شروع به محو شدن کرد و به سرعت متلاشی شد.
هارگان درحالی که با چشمان پرغضباش به یو وون که کریستال را شکسته بود چشم غره میرفت، با خشم فریاد زد: «چه طور تونستی این کارو بکنی...؟!»
یو وون حال تبدیل به ارباب کیمرا شده بود.
هارگان احساس میکرد که توسط یکی از همرزمان معتمدش به او خیانت شده. هرچند، اقدام بعدی یو وون چیزی نبود که انتظارش را داشت.
یو وون گفت: «کیمرا.»
غرررــــ
یو وون دستور داد: «اون دیوارو بشکن.»
کیمرا که از غل و زنجیرش آزاد شده بود به سمت دیوار دوید. وقتی با آن برخورد کرد کل غار را لرزاند.
بنگ ــــ!
لرزیدن ــــ!
دیوار فروریخت و یک غار دیگر پدیدار شد.
هارگان که از اقدام غیرمنتظرانه یو وون شوکه شده بود، پرسید: «چی کار داری میکنی؟»
«چرا اول ولم نمیکنی تا بعد بتونیم حرف بزنیم.»
گرفتن ـــ
یو وون تلاش کرد تا دست هارگان را پس بزند.
فشردن ـــ
هرچند، هارگان قصد رها کردن شانه او را نداشت. او هنوز به یو وون اعتماد نداشت.
«اول درست کارت رو توضیح بده.»
با اشاره به کیمرا و زنجیرهایش، یو وون گفت: «اون یارو قرار نیست به شماها حمله کنه چون این منم که دارم کنترلش میکنم.»
رئیس مرحله آموزشی پنجم، یو وون با از بین بردن کریستال موفق شده بود کنترل کامل آن را بدست بگیرد. اکنون فقط میتوانست به دستور یو وون حرکت کند. بنابراین تا مادامی که یو وون قصد حمله به شرکت کنندگان را نداشته باشد مشکلی نخوهد بود.
«من باید با یه حریف دیگه روبه رو بشم.»
«حریف دیگهای وجود داره؟»
«کیمرا یه هیولاییه که از ترکیب هیولاهای مختلف تو این جزیره ساخته شده.»
«این چه ربطی داره به ـــ؟»
«خب پس کی کیمرا رو خلق کرده؟»
چشمان هارگان پس از شنیدن این سوال از تعجب باز شد و فشار دستش روی شانه یو وون رو کم کرد. او به دیواری که کیمرا فروریخته بود خیره شد.
اگر کیمرا رئیس واقعی مرحله بود دیگر هیچ مرحلهای وجود نداشت، غار دیگر نباید ادامه پیدا میکرد.
هارگان فکر کرد: "غیر ممکنه..."
اما قطعاً راهی جدید وجود داشت و یو وون و کیمرا شروع به راه رفتن درون مسیر تازه ساخته شده کردند.
این یک موقعیت غیرمنتظرانه بود.
«کاپیتان.»
«چی کار باید بکنیم؟»
پیام به طور واضح گفته بود که کیمرا را بکشید.او رئیس مرحله بود و شرکت کنندگان باید آن او را شکست میدادند. بااینحال، موضوع فعلی آنها این نبود.
«...بیاین اول بررسیش کنیم.»
هارگان و گروهش یو وون را دنبال کردند.
در داخل دیوار شکسته شده تونلی دراز قرار داشت، و داخل آن....
«چی ـــ؟»
«یه دست؟»
«.....و یه سر؟»
....چیزهایی که شبیه اعضای بدن انسان بودند از سرتاسر غار آویزان شده بودند.
تپ، تپ ـــــ
یو وون به راه رفتن درون تونل به همراه کیمرای خود ادامه داد.
پایان تونل کمی بعدتر پدیدار شد.
فووش ـــ
انتهای تونل منجر به غاری بزرگ پوشیده از مشعل میشد.
این اتاق رئيس مرحله شماره ۴ مرحله آموزشی پنجم بود که پیام آن را مخفی نگهداشته بود.
[شما وارد اتاق رئیس مرحله چهارم شدید.]
[رئیس مرحله به روزرسانی شده است.]
[رئیس مرحله شکست دهید ـــ «خالق کیمرا»]
* * *
«یه رئیس جدید؟»
««خالق کیمرا» دیگه چیه؟»
«گندش بزنن. چه خبر شده؟»
هارگان و هم گروهیهایش از پیام جدیدی که ناگهانی آمده بود گیج شده بودند.
حتی قبل از اینکه توسط برج انتخاب بشوند، به هارگان بارها و بارها درباره مرحله آموزشی گفته شده بود، ولی او هرگز درباره اتاق شماره ۴ یا موجودیت یک رئيس دیگر نشنیده بود.
درحالی که به اطراف مینگریست، هارگان گفت: «این مکان...»
این غار بسیار بزرگتر از اتاق رئیس قبلی بود. و داخل غار مملو از اجساد بود.
«آیا شما شرکت کنندگان مرحله آموزشی هستید؟»
غرررر ـــ
کیمرای یو وون فریادی از سر خشم بلند کرد.
یو وون درحالی که به مرکز غار نگاه میکرد پرسید...
کتابهای تصادفی


