قهرمان کش
قسمت: 15
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
مبارزه با ده متخصص که درخشش رعش خود را به دست آورده باشند، حتی برای قهرمانانی که چند سال در آن دنیا آموزش دیده و تجربه داشتند هم سخت بود.
شان با صورت ناامید شمشیر خود را محکم فشار داد، یک جنگجوی تازه کار در مقابل ده متخصص چه کاری میتوانست انجام دهد؟
او درحالی که گزینه های مقابلش را سبک سنگین میکرد به خود لعنت میفرستاد: "چی شد که کار به اینجا کشید؟ من قرار بود یک کنترل کنسول لعنتی رو نابود کنم...اما به جای دنبال اون گشتن مثل احمقا با جریان همراه شدم و گذاشتم باد منو با خودش به این ور و اون ور ببره؛ اگه از اینجا زنده بیرون بیام قسم میخورم یک راست میرم توی قصر نزدیک ترین پادشاه و اون دسته کنسول احمقانه رو میگیرم!"
او دستش را پشت سرش برد و گفت: "گلدس!" و شمشیر زیبایی را بیرون کشید.
-من اینجا نمیمیرم عوضی ها! چند نفری هستند که بهشون قول دادم قبل اون ها نمیرم!
این را فریاد زد و دو شمشیر خود را بالا آورد، او برنامه داشت با گلدس ارتباط بگیرد و از این طریق خود را نجات دهد! به یاد داشت هنگام ارتباط با شمشیر دیگرش وارد حالت مبارزه ناخودآگاه شده بود، امید داشت دوباره هم این اتفاق بیفتد، از آنجایی که دیگر نیرویی برای مبارزه نداشت این تنها چاره بود.
-چه آدم احمقی! اگه تسلیم میشدی حداقل بدون درد میمردی.
آن مرد بلند قامت اولین حمله را کرد؛ "دنگ!" اولین ضربه وی با گلدس دفاع شد.
شان بعد از اولین ضربه یک لحظه کاملا خشکش زد، گویی منجمد شده باشد؛ مرد از این توقف ناگهانی تعجب کرد، معمولا باید منتظر ضد حمله میبود ولی شان هیچ کاری نمیکرد؛ او هم نگذاشت فرصت از دست برود و شمشیر خود را بر س...
کتابهای تصادفی

