فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

رز چینی

قسمت: 7

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

رز چینی – فصل 7

ناگهان آرتور از شدت تعجب احساس کرد که پشت سرش خالی شده و چهره‌ی معذبی به خود گرفت:چـــی؟!!!! برترند و کلارنس عاشق هم بودن؟! مگه جفتشون مرد نیستن؟ یعنی هم‌جنس‌گرا بودن؟

اما از طرف دیگر، آقای استیون اصلاً تعجب نکرد و با خون‌سردی ادامه داد:«خب عاشق بودن که بودن، حالا که چی؟ اکثر اوقات توی پرونده‌های قتل، قاتل شریک زندگی یا دوست متوفی بوده. درضمن، اون‌ها فقط دوتا عاشق‌پیشه بودن. فرض کن کلارنس بخواد رابطه‌ی عاشقانه‌اش با برترند رو پنهون کنه و درنهایت مجبور می‌شه به‌خاطر مسائل خانوادگی یا لکه‌دار نشدن اعتبارشون، اون رو به قتل برسونه. فکر نمی‌کنی این انگیزه‌ی خوبی باشه؟»

«علاوه بر این، چرا انقدر اصرار داری بی‌گناهیش رو ثابت کنی؟» آقای استیون به او نزدیک‌تر شد:«کیسی چالمین.»

کیسی خنده‌ی تلخی از خود سر داد:«هاهاهاها، چون من کسی بودم که رابطه‌اش با برترند رو به خانواده‌اش لو دادم و شخصاً دیدم که اون رو توی خونه حبس کردن.»

آرتور نتوانست جلوی خود را بگیرد و دخالت نکند:«ببخشید، ولی کلارنس اولین نفری بود که صحنه‌ی جرم رو کشف کرد، اگه پدر و مادرش اون رو زندونی کردن پس چه‌جوری توی صحنه‌ی جرم ظاهر شده.»

کیسی پاسخ داد:«خب معلومه، فرار کرده.»

«اما وقتی رسید اون‌جا، دیگه دیر شده بود.»

آن‌ها کیسی را برای بازجویی بیشتر با خودشان بردند.

کیسی نیز با آن‌دو کاملا همکاری کرد. او آرایش خود را پاک کرده و لباس مردانه به تن کرد و ظاهر یک مرد میانسال نحیف را به خود گرفت. توی یک چشم به هم زدن کاملاً به یک آدم دیگر تبدیل شده بود.

کیسی هم‌چنان با همان لحن عجیب صحبت می‌کرد. وارد اتاق بازجویی شد و صندلی‌ای برای نشستن پیدا کرد و درحالی که داشت سیگاری برای خود روشن می‌کرد، استیون فندک و سیگار را ازش گرفت.

استیون با لحنی جدی گفت:«سیگار کشیدن توی اتاق بازجویی ممنوعه.»

کیسی به نشانه‌ی اعتراض مردمک چشمانش را چرخاند و سپس پایش را روی پایش انداخت و دست به سینه با حالت ضرب‌دری نشست، طوری که لاکِ قرمزِ جیغی که بر روی ناخن‌هایش داشت، خودنمایی می‌کرد.

استیون پرسید:«پنجم ژوئن 1965، حوالی ساعت 18 عصر، توی خیابون A برترند رو دیدی و به همراه آلن، جِرِد برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب رز چینی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی