من از همه چیزت بدم میاد
قسمت: 1
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر ۱: ما یک ترکیب عالی هستیم
در یک بعد از ظهر زمستانی با آفتابی گرم، مرکز خرید مملو از جمعیت بود.
در دفتر ساختمانی آسمان خراش، چِنسوئی در حالی که چانهاش را با دست گرفته بود، گیج و ویج به مردمی که در پایین رفت و آمد میکردند خیره شد. یک ثانیه قبل از اینکه هوشیاریاش با خواب از دست برود، با فریاد بلند و عمیقِی همکارش از جا پرید.
«این لباس چهارخونه خیلی خوشگله! به گردن گوانجین نگاه کن! وحشتناک جذابه!»
چِنسوئی بیتوجه پرسید:«کدوم گردن؟»
«هی نخواب، بیا اینجا رو ببین، یه سری عکس از گوانجین تو پارتیِ بازار دیشب رو استودیوش پست کرده، حسابی وایرال شده و جزء سرچهای داغه! بیا، این جذابُ ببین.» همکارش زیبای خفته را بیدار کرد و صفحهی گوشی را به صورت چِنسوئی نزدیک کرد. «این سلبریتیها واقعا با ما متفاوتن، بهش نگاه کن، تو دههی چهل زندگیشه ولی مثل یه پری میمونه!»
چِنسوئی درحالیکه عکسها را بالا و پایین میکرد با موافقت سری تکان داد. چه کسی گوان جین را نمیشناخت؟ یک خانم سلبریتی که در سه زمینه مدلینگ، فیلم و موسیقی حرفهای بود و همچنین شهرت بینالمللی فوقالعادهای داشت.
دیشب، گوان جین ملکه فیلم برای رفتن به فشن شو یک لباسِ ماهیِ مشکی از بربری پوشیده بود. علارغم اینکه در دهه ۴۰ زندگیش بود، در عکسهایش همچنان فوقالعاده به نظر میرسید و اصلا از بازیگرهای جدیدی که هماکنون در دورهی جوانی و دهه ۲۰ بودند، پایینتر نبود.
«این عکس هم عالیه. چطور تا الان گوان جین به نظرم اینقدر زیبا نبوده؟»
دختری که با موهای دم اسبی مقابلش نشسته بود و گوشیاش را در دست داشت، برگشت و گفت: «این عکسها رو جِیمینگ گرفته. استودیوی گوان جین برای تشکر ازش حتی اسمش رو تگ کرده.»
«جیمینگ کیه؟»
«چطور میتونی نشناسیش؟ جیان مینگ شیه! جیان مینگ شی!» به عنوان یک عکاس تازه کار، آن دختر با موهای دم اسبی کاملا ناامید شد، «دفعه قبل چندتا عکس خیلی معروف از مهاجرای مکزیکی بود، اونقدر معروف که آژانس خبری شین هوا به طور خاص یه دستهبندی براش باز کرد. همهی اون عکسا رو جیان مینگ ...
کتابهای تصادفی

