فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پادشاه ابعادی

قسمت: 133

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 133: ققنوس آنومالیایی (2)

کانگ‌جون ناگهان پرسید: «یه چیزی برام سؤال شده. شما دو تا با هم سر جنگ دارین، ولی من نشونی از جنگ نمی‌بینم.»

شاکان و کلجارک طوری متعجب شدند که انگار کانگ‌جون سوال عجیبی پرسیده است. شاکان سر تکان داد و گفت: «درسته که ما یه جورایی توی جنگیم و مدت‌هاست که داریم با هم می‌جنگیم، ولی این جنگ با جنگی که تو ذهنته فرق داره.»

«چه فرقی؟»

«اگه بخوام جواب ساده‌ای بدم، یه جورایی مثل یه بازیه که هر دومون ازش لذت می‌بریم.»

«بازی؟»

«یه بازی که توش پایگاه می‌سازیم و پایگاه حریف رو نابود می‌کنیم. جنگ مستقیمی نداریم، پس یه جورایی حتی دوستیم.»

«...!»

کانگ‌جون مات و مبهوت مانده بود. یعنی فقط داشتند بر سر قلمروهای دنیاهای کوچک می‌جنگیدند؟

بیشتر شبیه بازی‌های شبیه‌سازی جنگ بود.

عوضیا! خیلی ترسناکه، چون اصلاً با عقل جور درنمیاد.

به همین سادگی زندگی ساکنان دنیاهای کوچک را به بازی گرفته بودند؟

کانگ‌جون حال پریشان معشوقه‌اش آکوانا را در حالی که از آئوک آزاد می‌شد به خاطر آورد.

آن موقع به نظر می‌آمد که همه این‌ها زیر سر پادشاه شیاطین کولادیکوس باشد، اما درواقع همه چیز تقصیر این دو نفر بوده است.

نبردی بزرگ میان دنیای ارواح و دنیای شیاطین!

کانگ‌جون فکر می‌کرد پشت این جنگ‌ها دلیل مهمی وجود دارد، اما همه‌اش بازی‌ای بین این دو موجود متعالی بود.

خیلی قضیه احمقانه‌ای بود.

آکوانا فقط یکی از هزاران قربانی بود.

یعنی چند نفر به‌خاطر این بازی احمقانه جان خود را از دست داده بودند؟

«لعنتیا! شما دو تا ارزش نفس کشیدن هم ندارین!»

با اینکه کانگ‌جون هم حالا به سطح متعالی رسیده بود، اما تصمیم گرفت آن‌ها را ترک کند.

شاید ققنوس آنومالیایی را به دست آورده بود، اما نمی‌توانست ریسک کند و اشتباهی بکند.

تنها به صرف متعالی بودن نمی‌توانست پیروز شود.

هیچ نمی‌دانست که پادشاه شیطانی و اژدها چقدر تمرین کرده بودند تا به سطح متعالی برسند.

و قصد نداشت که آن‌ها را بکشد.

با این حال بعد از شنیدن اصل ماجرا نمی‌توانست آن‌ها را به‌خاطر بازی با دنیاهای کوچک ببخشد؛ بازی‌ای که هزاران سال درازا داشت...

شنیدن کلمه «دوستی» هم خشم او را بیشتر برمی‌انگیخت.

کارهای دیگری هم بود که دو دوست بتوانند انجام دهند. چرا باید می‌جنگیدند؟

چه کسی قرار بود قربانی‌های این جنگ را آزاد کند؟

باید آن‌ها را می‌کشت.

چو چو چو.

کانگ‌جون اطراف محوطه حصار کشید.

تاحالا زمین نبرد این شکلی ندیده بود.

سوالی روبه‌رویش ظاهر شد و پرسید که آیا مایل به ساخت میدان نبرد است یا نه. پس حالا می‌توانست با اراده‌ی خودش زمین نبرد بسازد.

زمین نبرد ابعادی!

تا وقتی که کانگ‌جون اراده نمی‌کرد کسی نمی‌توانست زمین نبرد را ترک کند.

حداقل تا وقتی که کانگ‌جون زنده بود نمی‌توانستند فرار کنند.

«فکر زنده موندن هم نکنین!»

چشمانش حالت ترسناکی به خود گر...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پادشاه ابعادی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی