فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پادشاه ابعادی

قسمت: 125

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 125: کشتی جنگی روتاس (2)

زنی با پوست سفید و موهای طلایی درخشان بود.

او تقریباً دو متر قد داشت.

چشمانش مانند الماس می‌درخشید و شنل آبی با درخششی مرموز دور گردنش پیچیده بود.

«این پایگاه اژدهای برتر شاکن هستش. اینجا جایی برای دزدای دریایی نیست، اگه راه رو اشتباه رفتید همین الان برگردید.»

هشدار او آرام و در عین حال متین بود.

منظور او این بود که اگر آن‌ها بروند، او حمله نخواهد کرد.

پس از دیدن ظاهر وحشتناک کشتی جنگی روتاس، او به اشتباه متوجه شد و فکر کرد که کانگ‌جون یک دزد دریایی است.

«من یه دزد دریایی نیستم! من لوکان از زمین هوامونگ هستم. من اینجام تا مردمم رو به پایگاه اژدهای برتر شاکان هدایت کنم.»

صدای کانگ‌جون به وضوح در سراسر منطقه پخش شد. سپس آن زن در آسمان متعجبانه فریاد زد:

«تو یه فرمانروا از زمین هوامونگ هستی؟»

«دقیقا.»

کانگ‌جون سری تکان داد و نور روشنی در چشمان زن ظاهر شد.

نوری از حقیقت.

او از آن استفاده کرد تا تصمیم بگیرد که حرف‌های کانگ‌جون درست است یا نه.

-دقیقا همونطوریه که گفتش. شگفت انگیزه که در بین فرمانرواهای زمین هوامونگ چنین شخص قدرتمندی وجود داره.

در واقع، او تا حدودی متشنج بود.

اندازه عظیم کشتی جنگی و قدرت رزمی که او از آن احساس می‌کرد، اطمینان از پیروزی او را دشوار می‌ساخت.

در موقعیتی که آن‌ها مشغول نبرد با سربازان پادشاه شیطان برتر کلجارک بودند، مواجهه با دزدی دریایی با قدرت رزمی قوی، بار سنگینی داشت.

بنابراین، او سعی کرده بود آن‌ها را بدون درگیری بازگرداند.

با این حال، او یک دزد دریایی نبود. علاوه بر این، او آمده بود تا به پایگاه شاکان بپیوندد، بنابراین او نمی‌توانست از آن استقبال نکند.

ناگهان کسی را به یاد آورد که اخیراً به اردوگاه شاکان پیوسته بود.

-اسمش رینکار بود؟ شنیده بودم اونم از زمین هوامونگ اومده.

او پس از زیر نظر داشتن یکی از پادشاهان شیطان دریایی، به پایگاه شاکان پیوسته بود.

او شایعاتی نیز شنیده بود که مهارت‌های او به اندازه کافی نزدیک به فرمانده پایگاه شدن بود.

به هر حال، این واقعیت که دو موجود قدرتمند از یک دنیای کوچک بیرون آمده بودند به این معنی بود که قدرت زمین هوامونگ بسیار عالی بود.

به کانگ‌جون لبخند زد.

«فرمانروا لوکان! نور حقیقت ثابت می‌کند که حرفای تو درسته. من رادیوس، فرمانده پایگاه 39 شاکان هستم. من صمیمانه بهت خوش آمد می‌گم.»

رادیوس بلافاصله به روتاس اجازه ورود داد.

البته هیچ بندری همچون دریاهای معمولی برای پهلوگیری قایق‌ها وجود نداشت.

پایگاه شاکان روی یک دنیای زیربعدی قرار داشت که به این معنی بود که او می‌توانست وارد دریای بعدی اطراف آن شود.

[به زودی وارد قاره دروبی خواهید شد.]

[الف آگاه، رادیوس، محافظ قاره دروبی است.]

[شما اجازه ورود به محافظ را دریافت کردید.]

-رادیوس یه الف آگاهه...

پس از مدتی حرکت در دریای ابعادی، روتاس به قاره دروبی رسید.

کانگ‌جون با همه زیردستانش صحبت کرد.

«اینجا صبر کن تا من به پایگاه شاکان برم.»

«بله، ارباب.»

تا آن زمان، پادشاهان شیاطین در پناهگاه خود استراحت می‌کردند.

کانگ‌جون مستقیماً از میان دریای ابعادی به پایین پرواز کرد.

دریای ابرها بدون هیچ نشانی ناپدید شدند و قاره‌ای عظیم در زیر آسمان آبی دیده می‌شد.

اینجا سرزمین وسیعی بود که صدها برابر فراخ‌تر از جزیره دن...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پادشاه ابعادی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی