فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پادشاه ابعادی

قسمت: 120

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 120: خلق روح (۱)

آکوانا به کانگ‌‌جون نزدیک شد و جلوش زانو زد.

«من آکوانا ملکه روح، عضوی از خانواده‌ی پادشاهی لوکان می‌شم. اگر من رو رها نکنین وفاداری من برای شما جاودانه خواهد بود.»

همراه این جملات، دست کانگ‌‌جون را بوسید.

کانگ‌‌جون سری تکان داد و گفت: «ملکه روح آکوانا! از امروز به بعد تو عضوی از خانواده من هستی و این مکان، جزیره فریا جایی خواهد بود که تو و همنوع‌هات می‌تونین آسوده درش زندگی کنید.»

«ارباب، از توجه شما ممنونم.»

آکوانا لبخند ملایمی زد.

{ملکه روح، آکوانا به خانواده شما پیوست.}

{اکنون آکوانا زیردست وفادار شماست.}

{برای نخستین بار، یک حاکم روح به خانواده شما پیوست.}

{کاریزما یک عدد افزایش پیدا کرد.}

با این اتفاق، کانگ‌‌جون یک روح حاکم به‌دست آورد و کاریزماش هم یه عدد بیشتر شد.

شانس: 13(+۳)

کاریزما: 32(+۴)

کاریزمای 36 رقم بزرگی محسوب می‌شد. خوش‌شانسی‌ کانگ‌جون هم به لطف برج شانسی که داخل ساختمان دلتا ساخته شده بود، به عدد 16 رسیده بود.

هرچند بعد از پیوستن آکوانا، اتفاق عجیبی افتاد.

ناگهان بدن آکوانا به سمت بالا پرواز کرد و آبی که با نور زیبایی می‌درخشید، سراسر بدنش را گرفت.

بارون، از آسمون بی‌ابر شروع به باریدن کرد و تا جایی ادامه پیدا کرد که کل جزیره کاملا خیس شد.

بعد از مدتی بارون متوقف شد و پیکره زنی با قامت 100متر نمایان شد که از آب ساخته شده بود و با صورتی ملیح از بالا به کل جزیره نگاه می‌کرد.

اون پیکره عظیم آکوانا بود که خیلی سریع آب رفت و به اندازه قبلی خودش برگشت.

روبه‌روی کانگ‌‌جون فرود آمد و لبخند مهربانانه‌ای زد: «تمام قدرتم با پیوستنم به خانواده ارباب برگشت. اتفاق شگفت‌انگیزیه... فکر می‌کردم خیلی بیشتر از اینا طول بکشه.»

کانگ‌‌جون لبخند زد و گفت: «اینم از مزیت‌های خوب پیوستن به خانواده منه دیگه.»

همه با این اتفاق آشنا بودند چون قدرت هر کسی که عضو خانواده کانگ‌‌جون می‌شد به بهترین وضعیت خودش می‌رسید.

کسایی که وضعیت مناسبی داشتند نمی‌تونستند این تغییر رو حس کنند؛ ولی این تغییر برای کسایی مثل آکوانا که کاملا فرسوده شده بودن درست مثل معجزه بود.

کانگ‌‌جون ناگهانی پرسید: «الان یادم افتاد... تو کلاتر، ملکه روح آتش رو تو بال‌هام ندیدی؟»

اگه می‌توانست کلاتر را هم عضو خانواده‌ش کند، عالی می‌شد.

آکوانا سر تکان داد و گفت: «من و کلاتر آشتی کرد‌یم، ولی انگار کلاتر انگیزه‌ش رو برای زندگی از دست داده و نمی‌خواد برای مدتی بال‌های ارباب رو ترک کنه. یه جورایی تو حالت خواب عمیقه.»

«خب کاریش نمی‌شه کرد.»

«البته اگر ارباب بتونن یه جایی مثل اینجا پیدا کنن با این تفاوت که از آتیش باشه، ممکنه بشه بیدارش کرد. همچین چیزی برای کلاتر مثل یه امید جدیده.»

حالا که بحثش شد، برای آکوانا هم همین‌طور شد.

اگه کانگ‌‌جون نمی‌توانست جایی پیدا کند که سرشار از نیروی آب باشد، آکوانا هم مثل کلاتر در بال‌هاش به خواب فرو می‌رفت.

آکوانا می‌خواست یه دنیای روحی جدید بسازد، به‌خاطر همین هم انگیزه بیدار شدن را داشت.

در نتیجه اگه ملکه روحی آتش کلاتر، دنیای آتشین کوچیکی را می‌دید، ممکن بود مثل آکوانا انگیزه‌‌ای برای ادامه زندگی پیدا کند، مثلا ساخت دنیای روحی آتش جدید....

کانگ‌‌جون لبخندی زد و گفت: «مطمئن می‌شم همچین دنیایی رو پیدا کنم. اگه ملکه روح آتش به خانوادم بپیونده، عالی می‌شه.»

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پادشاه ابعادی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی