فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پادشاه ابعادی

قسمت: 88

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
  چپتر 88 – ارباب راشین (بخش اول) پادشاه اهریمنی دوم کولادیکوس به کانگ‌جون، آندراس و دیگر پادشاهان جدا شده خیره شد. اگرچه، نگاهش بر روی کانگ‌جون تنظیم شده بود. «باعث تعجبه که لوکان رو بر روی جبهه نبرد خونین می‌بینم. اون هنوز به سطحی نرسیده که اینجا بجنگه.» در این نقطه، لحن او ملایم و تا حدودی دوستانه بود. انگار که داشت به یکی از دوستانش راجع به افکارش می‌گفت. با این حال، رینکار می‌دانست که کولادیکوس ممکن است در یک چشم بهم زدن تغییر کند. اینکه او آرام به نظر می‌رسید اضطراب رینکار را تسکین نبخشید. «تو لوکان رو می‌شناسی؟» «اون قبول نکرد که زیردست من بشه. یه آدم ننگ آوره.» «چه بد قلق.» «سریع نتیجه گیری نکن. من هیچوقت بیخیال طعمه‌ام نمی‌شم.» یک لبخند ناشناس بر روی دهان کولادیکوس وجود داشت. رینکار بدون ملاحظه به او زل زد. «اگر می‌خوای بجنگی، پس بجنگ.» سپس کولادیکوس اخم کرد. «رینکار! اصلا متوجه‌ات نمی‌شم. چرا قانع شدی تو یه جای دور افتاده بمونی؟ چرا به فضای عظیم بیرون پا نمی‌ذاری؟ اگه یکی مثل تو به صورت منزوی تو یه همچین جایی بمونه، خیلی کسل کننده می‌شه.» کولادیکوس دیگر ابعاد را مورد غارت و تهاجم قرار داده بود. پس، او یک شکارچی ابعادی بود. پادشاهان اهریمنی نمایندگان این نام بوده و به آن افتخار می‌کردند. «کوک! جای دور افتاده. اتفاقات بزرگی می‌تونه تو هوامونگ رخ بده. پس من اینو ازت می‌پرسم، کولادیکوس. چرا افتادی دنبال یجای دور افتاده؟» «هیچ دلیلی نداره. من به طور اتفاقاتی از اینور می‌گذشتم. هوهو، به دلیل دیگه‌ای نیاز دارم؟ فقط وقتی معنادار می‌شه که برای یه مدتی جهت کشتار بمونم.» «اگه اینطوره، باید اوقات بیکاری زیادی داشته باشی. چرا بس نمی‌کنی؟ به هر حال، تو هیچوقت نمی‌تونی زمین هوامونگ رو تا وقتی که من اینجام داشته باشی.» رینکار با عصبانیت در حال نگاه کردن بود در حالی که کولادیکوس تنها خندید. «رینکار! تو دچار سوء تفاهم بزرگی شدی. تو آزاردهنده‌ای اما من می‌ذارم که زندگی کنی. من می‌تونم هر زمانی بکشمت، اما فرآیند بهبود کسل کننده خواهد بود.» لبخند بدبینانه‌ای بر روی صورت رینکار نقش بست. «به نظر می‌رسه که داری یکی از بلوف‌هایی که همین الانشم کلی شنیدمش رو می‌زنی. مزخرف نگو و امروز تموم زورت رو بزن.» با این کلمات، انرژی از بدن رینکار گسترده شد. برق! پائیجیجیک! فضای اطراف او تحت تاثیر یک نور آبی کبود قرار گرفته بود. جلویش توسط انرژی ناملموس تولید شده توسط کولادیکوس گرفته شد. کوا کوانگ! هنگامی که دو نیرو بهم خوردن غرش عظیمی ایجاد شد. انرژی اطراف کولادیکوس قرمز گشت. او دهانش را باز و اعلام کرد. «کیکیاکیکیاک! رینکار! اینو بخورش! امروز پایان واقعیت سر رسیده. من قطعا تو رو می‌کشم.» «پایان. من دلم دریا می‌خواست. اگه این رفیق چرب و روغنیمون خفه نشه، بدنم خشک می‌شه.» فضای اطراف به محض اینکه با پادشاه اهریمنی دوم برخورد کرد نابود شد. او فقط با پادشاه اهریمنی دوم سر صحبت رو باز کرده بود که بتواند برای کانگ‌جون و دیگر پادشاهان زمانی بخرد که فرار کنند. هیچ دلیل دیگری برای صحبت با پادشاه اهریمنی دوم نبود. این عادت روتین پادشاه اهریمنی دوم بود که هروقت که حوصله‌اش سر رفت هوامونگ را نابود کند. بنابراین، او می‌توانست هوامونگ را قبل از به ثمر رساندن هدفش ترک کند. پادشاه اهریمنی دوم می‌توانست همینطوری برود اگر که حضورش برایش طاقت فرسا شده باشد. -اگه زنده بود، امروز اینقدر کسل کننده نمی‌شد. رینکار یاد آن موجود مغرو...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پادشاه ابعادی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی