فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پادشاه ابعادی

قسمت: 78

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 78: جنگ پادشاه کامل

بار آخر، ارباب غول را در گومودونگ کشته بود و 300 امتیاز دستاورد دریافت کرده بود.

با احتساب آن 1750 امتیاز جمع کرده بود. امتیازهای کانگ‌جون با 100 امتیازی که اول داده شد به 1850 می‌رسید.

«این سه برابر امتیاز سری پیشمه.»

اینکه ملکه ناگا را به خاندانش اضافه کرده بود چنین دستاورد جعلی‌ای به او داده بود.

در آخرین دوره ارزیابی، سه سطح و دو امتیاز جذبه به دست آورده بود در حالی که فقط 560 امتیاز دستاورد گرفته بود. این بار چه چیزی در انتظارش بود؟

کانگ‌جون درست مانند دانش‌آموز خوبی که منتظر بود کارنامه‌اش زودتر برسد، منتظر دوره ارزیابی بعدی بود.

البته، اکثر پادشاه‌ها امیدوار بودند دوره ارزیابی بعدی تا هر جا که امکان دارد به تاخیر بیفتد.

هکسیا به کانگ‌جون خیره شد و گفت: «لوکان، تو ملکه ناگا رو گرفتی و میشه گفت بین همه پادشاه‌ها بهترین نیرو رو داری. فرمانده‌ها اینو نادیده نمی‌گیرن. بعد اینکه ماه سرخ ناپدید بشه دیگه نمی‌تونم بهت حمله کنم. لعنت!»

«ولی می‌تونید امتحان کنید.»

هکسیا سرش را در حالی که لبخند می‌زد تکان داد.

«نه اینجوری نیست.»

«اولین باری که همو دیدیم، گفتید بعد ماه سرخ همو می‌بینیم. حکم کردید که باید تاوان کاری که با کلونتون کردم رو بدم.»

در حقیقت، هکسیا واقعا همین را به او گفته بود. کانگ‌جون از اینکه حالا هکسیا حرف خود را انکار می‌کرد حس ناخوشایندی داشت.

«پس می‌گی داشتم آماده می‌شدم که بعد از رفتن ماه سرخ ببینمت.»

هکسیا خجالت‎زده به نظر می‌رسید. خندید و گفت.

«هاها! فکر کنم حق با تو باشه. فراموشش کن. چرا باید همچین چیزی یادت بیاد؟»

«هیچوقت فراموشش نمی‌کنم.»

«پس قراره بهم حمله کنی؟»

«ببینم چی میشه. هنوز نمی‌دونم. فعلا که هنوز ماه سرخ هست و باید با پادشاه شیطانی دوم بجنگم.»

کانگ‌جون لزوما به حرف‌هایی که زد پایبند نبود. هکسیا با نگرانی به کانگ‌جون خیره شد.

گرانیا فوراً از کنارش گفت،

«لوکان، من چی؟ من که کار اشتباهی نکردم. درسته؟»

«جنگ مثل جنگله. عادیه کسی که قوی‌تره ضعیف‌هارو بخوره.»

«چی؟ منظورت چیه؟»

«منظور خاصی ندارم.»

«پس حمله نمی‌کنی؟»

«مطمئن نیستم. نمی‌دونم بعداً وضعیت چطوره.»

با ناپدید شدن ماه سرخ، گرانیا احتمالا به کانگ‌جون می‌باخت. برای همین او هم با نگرانی به کانگ‌جون نگاه می‌کرد.

«هاه! بالاخره آخرش که منو هدف می‌گیری.»

البته که کانگ‌جون واقعا قصد نداشت بعد از اتمام ماه سرخ به هکسیا یا گرانیا حمله کند.

در حقیقت حتی نمی‌دانست کدام ساختمان برای آنهاست.

فقط می‌خواست بخاطر حرف‌های قبلی هکسیا سر به سرش بگذارد. گرانیا هم اتفاقی کنارش ایستاده بود.

همه‌ش شوخی بود چون کسی نمی‌دانست ملکه ناگا فقط وظیفه دفاع از پایگاه کانگ‌جون را دارد.

همانطور که قبلا هم دیده بود، هکسیا و گرانیا حتی با اتحاد نمی‌توانستند ملکه ناگا را شکست دهند. اگر کانگ‌جون با ملکه ناگا حمله می‌کرد، هکسیا و گرانیا ضرر زیادی متحمل می‌شدند.

به نظر می‌رسید هکسیا شوخی کانگ‌جون را خیلی جدی گرفته. بعد از دیدن چهره آشفت...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پادشاه ابعادی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی