فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پادشاه ابعادی

قسمت: 61

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

تسخیر روح شیطانی (بخش اول)

«لعنتی! امکان نداره! نمی‌تونه... اوووع!»

در طرف دیگر، یو سونگ‌هوان از کابوس بیدار شد.

تمام بدنش خیس و عرق‌کرده بود.

«آااااه!»

سرش را دو دستی گرفت و فریاد زد.

شب گذشته در دنیای هوامونگ، توسط ارباب غول گرفته و کشته شد. بعد از آن در الماس احیا در مرکز فرماندهی ارتش به انتظار نشست.

سپس، به زندگی واقعی برگشت.

اولین باری نبود که بعد از پادشاه شدن در هوامونگ به زندگی واقعی برمی‌گشت.

دلیل عصبانیتش هم این نبود.

[ماموریت ارتش به پایان رسیده است.]

[شما زنده نماندید بنابرین امتیاز دستاوردی دریافت نمی‌کنید.]

قبل از بازگشت این پیام‌ها را دیده بود.

می‌دانست که باید برای دریافت امتیاز دستاورد باید تا پایان مأموریت ارباب غول زنده می‌ماند.

بنابرین حداکثر تلاشش را کرده بود.

مشکل این بود که مأموریت با موفقیت به پایان رسیده بود.

واضح بود که ارباب غول فرمانده هکسیا را زمین زده، پس مأموریت ارتش چطور به پایان رسیده بود؟

حتما کانگ‌جون ورق را برگردانده بود.

-چطور ممکنه؟

یو سونگ‌هوان نمی‌توانست باور کند.

«آه! چه پسر شگفت انگیزی. درست حسابی ندیدمش. هیولای واقعی خود این پسرست.»

یو سونگ‌هوان باید قدردان کانگ‌جون می‌بود.

اگر ارتش شکست می‌خورد، پادشاه‌های دیگر، از جمله یو سونگ‌هوان، به‌خاطر جریمه شکست 20 امتیاز دستاورد از دست می‌دادند.

به عبارتی دیگر، کاری که کانگ‌جون کرد به نفع همه بود.

با این حال او قصد تشکر نداشت.

همه چیز نسبی بود.

«210 امتیاز گرفت در حالی که من 10 امتیاز از دست دادم، پس فاصله امتیازمونو به 220 رسوند. لعنتی!

اگه آخرین بارو حساب کنم...»

جوابی نداشت. جدا از این، سنگ ماه‌ها هم بودند.

تازه فقط شروعش بود. قرار بود فاصله امتیازی در آینده به کجا برسد؟

«چرا ماه سرخ طلوع کرد؟»

یو سونگ‌هوان ماه سرخ را نفرین کرد. پادشاه شیطانی دوم، کولادیکوس را هم همینطور.

شاید برا هر کس دیگری یک فرصت بود، اما برای او جز نفرین نبود.

ماه سرخ آنجا بود.

«امکان نداره. اگه ادامه پیدا کنه بدون شک شکست می‌خورم.»

در حقیقت، یو سونگ‌هوان قصد مذاکره واقعی با کانگ‌جون نداشت.

قبول داشت که کانگ‌جون قدرتمند است. ولی یک جنگ واقعی تنها به پادشاه‌ها ختم نمی‌شد.

کانگ‌جون هر چقدر هم قدرتمند بود، نمی‌توانست تنهایی از پس هزاران اورک بربیاید.

درواقع، عبارتی مثل اتحاد یا همزیستی ابدی چیزی جز حرف پوچ نبود.

فکر کرد برای فروکش کردن خشمش پنج میلیارد به کانگ‌جون بدهد. نه، شاید هم ده میلیارد. فقط پول می‌توانست شرایط را درست کند.

می‌خواست از یک طعمه خطرناک، که کانگ‌جون بود، به عنوان پله ترقی خود استفاده کند. بهتر بود تا قبل از اینکه او را به قتل برساند تا می‌تواند چاپلوسیش را بکند.

این نقشه اصلیش بود.

یو سونگ‌هوان باور داشت با اینکه کانگ‌جون در هوامونگ هیولایی فوق العاده است، اما در دنیای واقعی کودک احمقی بیش نیست.

هرچند واقعا اینطور نبود، گول زدن کانگ‌جون حتی در دنیای واقعی به این آسانی نبود.

ناگهان حرفی که کانگ‌جون زده بود را به خاطر آورد.

«می‌تونم با کشتنت ۱۰۰ بیلیون بگیرم. اگه سودم کمتر از این باشه برام نمی‌صرفه.»

به نظر می‌آمد جایی برای مذاکره باقی بگذارد اما از اول هم قصد مذاکره نداشت.

کانگ‌جون سودی معادل 100 میلیارد می‌خواست!

این سود معادل مرگ یو سونگ‌هوان بود. اگر همه چیز را به کانگ‌جون می‌داد انگار که زیردست فداکارش شده بود.

یو سونگ‌هوان دندان‌هایش را روی هم سایید.

«دیوونه لعنتی! ترجیح می‌دم خودم رو منفجر کنم تا به اون 100 میلیارد رو بدم. خودم این پولو درآور...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پادشاه ابعادی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی