پادشاه ابعادی
قسمت: 50
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر50: لانه شیطان (قسمت دوم)
سوپاک!
کانگجون به فضای خالی خیره شد جایی که اون زن کمی پیش بود.
-اون فرار کرد؟
نشانی از لوتانا در جایی دیده نمیشد. حتی بال قطع شده هم ناپدید شده بود.
چهار برش بهشتی پی در پی!
160 امتیاز انرژی جادوی سیاه مصرف کرده بود و هنوز لوتانا نمرده بود. کانگجون احساس دلسردی کرد.
-اون زنه دیگه چش بود؟
کانگجون چیزی درخشان را روی زمین پیدا کرد.
لوتانا هنگام گریختن آیتمی را انداخته بود.
[معجون پیشرفته انرژی جادوی سیاه]
[بازسازی 300 امتیاز انرژی جادوی سیاه]
-معجون پیشرفته انرژی جادوی سیاه!
در همین حین، او فقط معجونهای سطح پایین را پیدا کرده بود.
پایینترین سطح معجونها 40 امتیاز بازسازی میکردند.
یک معجون سطح پایین 80 امتیاز بازسازی میکرد.
و او شنیده بود که معجونهای سطح متوسط هم وجود دارند ولی هنوز آنها را ندیده بود.
اما امروز او توانست که یک معجون پیشرفته کسب کند.
امکان پذیر بود که 300 امتیاز انرژی جادوی سیاه به یکباره بازسازی شود.
-این انرژی جادوی سیاه زیادیه.
300 امتیاز تقریبا دو برابر 160 امتیاز بود.
در حال حاضر او دو تا معجون انرژی جادوی سیاه سطح پایین داشت.
-معجون پیشرفته رو برای مواقع ضروری نگه میدارم.
او انرژی جادوی سیاه زیادی را در مبارزه با لوتانا صرف کرده بود و حالا فقط 60 تا برایش مونده بود.
اگر میخواست با باس بجنگد، احتیاج داشت که یکم انرژی جادوی سیاه بازیابی کند.
کانگجون یک معجون انرژی جادوی سیاه سطح پایین از جیب کتش بیرون کشید.
غیرمعمول بود اما نمیتوانست وزن و اندازه چیزهایی که در جیبش بود را حس کند.
همزمان فقط میتوانست یک آیتم را جا بدهد.
او سه جیب بیرونی و دو جیب داخل کُتش داشت.
و چهار جیب هم روی شلوارش.
در مجموع 9 محل بود.
کانگجون این یکی را با معجون انرژی جادوی سیاه و درمانی پُر کرد.
خوشبختانه، گره و آیتمهای بیرون انداخته شده از هیولاها به صورت خودکار به نزدیکترین انبار انتقال میافتند اگر که کانگجون آنها را برنمیداشت.
بنابراین، کانگجون تنها آیتمهای کوچک را در جیبهایش نگه میداشت.
[طبقه اول ساختمان کوانگو تصرف شد.]
[۲۲۰ گره کسب شد.]
[پایینترین سطح معجون درمانی کسب شد.]
در همین حین، گرموز و رودیام طبقه اول را تصرف کرده بودند و به سمت زیرزمین میرفتند.
کانگجون جلوی ورودی ساختمان برای مدتی ایستاد، محض اینکه لوتانا برگردد.
هرچند، مدت زیادی گذشت و لوتانا نیامد.
[زیرزمین ساختمان کوانگو تصرف شد.]
[دستکشهای گَل (نایاب) کسب شد.]
گرموز و رودیام اشغال زیرزمین را به اتمام رساندند.
«سرورم!»
گرموز فورا به همراه چیزی به سمت کانگجون دوید. سیاه رنگ بود، قطعهای درخشان از تجهیزات.
[دستکشهای گَل]
-رتبه: نایاب
-دوام قوی داشته و به راحتی از بین نمیرود.
-10درصد افزایش سرعت حمله.
«سرورم! من اینارو پیدا کردم.»
گرموز دستکشهای گَل را با حالتی فداکارانه به کانگجون داد.
-یه آیتم نایاب؟
آنها میتوانستند با پوشیدنش 10 درصد سرعت حملهشان را افزایش بدهند.
-آپشن خوبیه ولی من نیازی بهش ندارم.
کانگجون قبلا حین نبرد دستکش میپوشید، اما بعد از یاد گرفتن شیوه شمشیرزنی خون بهشتی دیگه بلااستفاده بود.
سپس کانگجون دید که گرموز به دستکشها زل زده.
-یعنی دلش میخواد که اینارو داشته باشه؟
اینها آیتمهای عالی برای گرموز بودند.
10 درصد افزایش سرعت حمله! این به تنهایی ظرفیت مبارزهاش را دوبرابر میکرد.
کانگجون دستکشهای گَل را به گرموز داد.
«من نیازی بهشون ندارم پس خودش بپوششون.»
گرموز مبهوت شده بود و دستهایش را تکان داد.
«آه، نه، چیز با ارزشی مثه اینا...»
چشمانش همچنان با میل به آنها خیره شده بود.
«اگه نخوای که کاریش نمیشه کرد. رودیام، تو نمیخوای؟»
«هه! من میگیرمشون. اونگ.»
همین که رودیام نزدیک شد، گرموز شوکه شد و دستکشها را از دستان کانگجون برداشت.
«سرورم! این سلاح برای گربهها مناسب نیست. من ازشون به خوبی استفاده میکنم ارباب.»
گرموز همینطور که دستکشها را نگه داشته بود پوزخندی زد.
کانگجون لبخند زد.
«بپوششون.»
«بله.»
گرموز دستکشهای قدیمیش را روی زمین انداخت و دستکشهای گَل را پوشید.
چاکوووک!
برق میزدند، دستکشهای سیاه عالی بنظر میرسیدند.
«چطوره؟»
«هوهوهو، قدرتم در حال اوج گرفتنه سرورم.»
چشمان گرموز جدی شدند. کانگجون سر تکا...
کتابهای تصادفی
