ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 168
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر صد و شصت و هشتم: به همین خاطر تو و پدربزرگ مو بهم زدین؟!(2)
بعد از فکر کردن درموردش روان چیویو جواب داد:«منظورت نیمه شیطانهایی مثل مومائو کوچولو هست؟!»
چینگ رویی سرش رو تکون داد و به آرومی گفت:«نه، نیمه شیطانیها غیر عادی نیستند. فرزند شیاطین و انسانها، یا کاملا انسان میشن یا کاملا شیطان. بعضی از اونها هم تبدیل به نیمه شیطان یا نیمه انسان میشن. نیمه شیطانها از تبعیض زیاد رنج نخواهند برد. به غیر از اینکه اونها قادر نیستند کاملا به فرم انسانی و شکل حیوانی تبدیل بشن، نیمه شیاطین، هوششون رو انسانها و قدرت حملهشون رو از شیاطین به ارث میبرن. اونها دویست یا سیصد سال عمر میکنن. با اینکه نیمه شیاطین خاص هستند، اما زندگیشون خیلی سخت و خشن نخواهد بود.»
با اینکه سرعتشون آروم بود، اونها بدون اینکه متوجه بشن، به محل چیدن سبزیجات وحشی رسیده بودند.
روان چیویو دید که چینگ رویی ایستاد و حدس زد:«مادربزرگ رویی، آیا منظور شما از وجود خاص، نیمه اهریمنها و نیمهانسانهاست؟!»
در کمال تعجب روان، چینگ رویی خندید. آیا اون توسط حدسش سرگرم شده بود؟!
خنده چینگ رویی غیرهمنتظره بود، اون واضحا میخندید اما خندهاش پر از ناامیدی بود. آیا اون به روان چیویو میخندید یا به خودش؟!
ر...