فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 163

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر صد و شصت و سوم: آیا این به اصطلاح بدشناسی به دنبال خوش شناسی بود؟!(2)

اگه سنگ های انرژی معنوی بیشتری دردسترس بود، احتمال موفقیت بالاتر می‌رفت، اما چیزهایی که الان داشت هم کافی بودند. همسرش، قبلا به اندازه کافی سخت کار و تلاش کرده بود‌. اون هر ذره از سنگ های انرژی معنوی‌ای که روان بدست آورده بود رو ارزشمند می‌دونست.

هنگامی که اون موفق می‌شد، اون قوی‌تر از شیطان‌های خون خالص و اهریمن ها می‌شد. حتی احتمال این وجود داشت که بتونه بینایی ‌اش رو بدست بیاره.

تو تاریکی شب، صدای خنده های شیطانی به گوش می‌رسید.

با اینکه یوان جو چندین بار با استفاده از هوشیاری شیطانیش، روان چیویو رو دیده بود، اما هنوز واقعا دلش میخواست با چشم‌های خودش روان رو ببینه. اون میخواست ببینه وقتی همسرش میخنده چه‌ شکلی میشه و وقتی اون رو شوهر صدا می‌زنه، قیافه‌اش چه مدلی میشه. آیا کمر نرمش به اندازه‌ای که اون فکر می‌کرد، باریک و وسوسه‌ برانگیز بود؟!

پنج روز دیگه باقی مونده بود.

در طول اون پنج روز، اون باید تمرکز می‌کرد و فقط می‌تونست ردی از هوشیاریش رو، برای محافظت دربرابر خطر باقی بزاره‌. این به این معنی بود، که یوان جو دیگه قادر به گپ زدن با همسرش نبود.

در طول فرایند تذهیبگری، چون بدن یوان ناخالصی هارو بیرون می‌داد، ممکن بود لباس هاش هم کثیف بشه.

با رفتن به اون مسیر فکری، آقای گرگ خاکستری دوباره قرمز شد.

اگه روان کثیف بودن گرگ براش مهم نبود و لباس هاشو هم عوض نمی‌کرد، اشکالی نداشت. یوان از قبل گرگ اون شده بود. اگه روان حتی می‌خواست اونو ببوسه هم عیبی نداشت.

روان خبر نداشت که گرگ از...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی