ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 157
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر صد و پنجاه و هفتم: آیا اون فکر میکرد انرژی شیطانی یه مردیان هست، که میتونه کسی رو خوشمزه کنه؟!(2)
خوشبختانه، روان چیویو نمیدونست که آقای گرگ خاکستری داره به چه چیزی فکر میکنه. در غیر این صورت، دلیل گرگ رو مورد تمسخر قرار میداد. آیا گرگ فکر میکرد انرژی شیطانی یه مردیان هست، که میتونه کسی رو خوشمزه کنه؟
روان چیویو با دیدن گوش های گرگ که بیشتر و بیشتر پایین میاومدن، مخفیانه و عاشقانه فکر کرد که گرگ بخاطر اون ناراحته. لب های روان بالا رفت. اون تصمیم گرفت از این موضوع ناراحت کننده دور بشه. «امممم.... لباس ها اندازه هستن؟!»
چشم های روان چیویو درخشان بود. روان اصلا احساس نمیکرد که گرگ اون رو ناراحت و ضعیف میکنه. اون با دیدن اون همه پوست در معرض دید گرگ، یجورایی احساس عجیب و شرم زدهای داشت. روان از یوان جو پرسید:«این مدلی که لباس پوشیدی، سردت نمیشه؟!»
یوان جو:«...»
همون موقع بود که گرگ به ظاهرش توجه کرد. اون با تظاهر به ارامش، لباسش رو صاف کرد و کمربند پوست حیوانی رو دور کمرش بست. ابروهای گودش پایین افتادند. کسی چه میدونست که اون داره به چی فکر میکنه؟!
بعد از مدتی، روان چیویو بالاخره جوابش رو شنید:«ا...
کتابهای تصادفی


