ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 113
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر صد و سیزدهم: اون، انرژی معنوی رو مثل یک کودکی که به والدینش احترام میزاره، بهش تقدیم کرد.(۱)
یوانجو مطمئن بود که وضعیت الانش موقتی هست.
این دومینباری بود که از انرژی شیطانی استفاده میکرد، و اون نمیتونست میلش به کشتن که مثل یک موج درحال سقوط روی بدنش بود رو کنترل کنه. شاید یک روزی تبدیل به گرگ خاکستری میشد که فقط کشتن رو بلد بود و نمیدونست چطور مهربون و آروم باشه.
یوانجو میدونست که به احتمال زیاد نمیتونه به خود قدیمیش برگرده، اما از انتخابش پشیمون نشد.
مقدار زیادی از انرژی شیطانی که اون برای حمله به لوزیران فرستاده بود در بدن شیر باقی مونده بود. بااینکه اون بخش از انرژی شیطانی از محدوده کنترلش خارج شده بود، اما اگه لوزیران نمیتونست به موقع اونو از بدنش خارج کنه؛ بیشتر تذهیبگری اون شیر پیر رو از بین میبرد.
این بهایی بود که لوزیران باید پرداخت میکرد.
'اون شیر جرات کرده بود بگه از روان چیویو خیلی خوشش میاد. آیا فکر میکرد روان به محبت بیارزش اون نیاز داره؟!'
'و درواقع، لوزیران میخواستش با دستهای کثیفش، روان رو لمس کنه. لعنت بهش.'
یوانجو چشمهاشو تنگ کرد. رنگ قرمز خونی بهطور کامل از چشمهاش محو نشده بود، گوشه بیرونی چشمهاش هنوز قرمز بود. اون وحشتناک و شرور بنظر میرسید.
بااینکه، روان چیویو خواب بود و نمیتونست قیافه بدبخت و زشت اونرو ببینه؛ آقای گرگ خاکستری با تردید دستش رو بلند کرد. اون نمیتونست دربرابر لمس کردن موهای بلند روان چیویو که روی ...
کتابهای تصادفی

