ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 112
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر صد و دوازدهم: اون انرژی معنوی رو مثل یک کودکی که به والدینش احترام میزاره، بهش تقدیم کرد.(۱)
یوانجو ایندفعه از انرژی شیطانیش بیشازاندازه استفاده کرده بود. بااینکه روان چیویو بهطورغریزی میخواست با میلش به خواب مبارزه کنه، اما خیلی سریع به خواب عمیقی فرو رفت. دستی که روان ازش برای ایستادن استفاده کرده بود، آرام شد و بدنش بهطور طبیعی به عقب متمایل شد.
گرگ خیلی بدی که برخلاف خواسته روان اونو به خواب فرستاده بود، اجازه نداد روان چیویو روی زمین خیس و پوشیده شده از برف بیافته.
یوانجو با کشیدن پای چپش که به شدت آسیب دیده بود، با احتیاط کنار روان زانو زد و پای راستش رو زیرش گذاشت. اون قبل ازاینکه شونه روان رو فشار بده، با دقت کف دستهای کثیفش رو با آستین نسبتا تمیزش پوشوند. به دنبال حرکت سقوط روان به عقب، یوانجو اونرو به رانش تکیه داد.
روان چیویو که به دنیای رویا رفته بود از این سقوط کوتاه بیدار نشد. روان، قبل ازاینکه بخوابه؛ گرگ رقتانگیزی که ناگهان مثل هیولا از پشت سر اون ظاهر شده بود رو ندیده بود.
یوانجو بعد ازاینکه مطمئن شد روان واقعا خوابه، شروع به مهار کردن خونی کرد که داشت بیرون میاومد.
اون درحالحاضر خیلی بدبخت و بیچاره بنظر میرسید. روی صورت خوشتیپش شکافهای بزرگ و کوچک زیادی وجود داشت. چشمان ستاره مانند سردش انگار غرق در خون بود. لبهای نازکش دیگه رنگ پریده نبود؛ اونها به رنگ قرمز مایل به سیاه خونی که ب...
کتابهای تصادفی

