ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 91
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر نود و یکم: آقای ذخیره غذایی قراره حالت به زودی خوب بشه؟!(1)
درد از بین رفته بود و به جاش کمی میل به غذا و تشنگی جدید به خاطر خونریزی، تو گرگ بوجود اومده بود.
``آه``.....
تغییرات بدنش کاملا واضح بود. یوان شروع به خندیدن تمسخر آمیز، نسبت به خودش کرد. همینطور که میخندید، قلبش به طور فزاینده ای احساس درد و ناراحتی میکرد.
ببین، برگشتنش به گرگ طبیعی، سالم، گرگ خاکستری ای که بتونه با خوشحالی با روان چیویو زندگی کنه، براش غیرممکن شده بود. با این حال هنوز، تبدیل شدن به گرگ شیطانی براش خیلی ساده و راحت بود.
یوان جو حدس زد اگه به قبول کردن بیشتر انرژی شیطانی تو خونش ادامه بده، میتونه به سرعت بهتر بشه و حتی قدرت مبارزه داشته باشه.
اما اگه اون اتفاق می افتاد، میتونست باز خودش باشه؟! یعنی همسر کوچولوش رو به یاد می اورد؟! ممکن بود وجود انسانی به نام روان چیویو از حافظش پاک بشه؟
______
صبح روز بعد وقتی روان چیویو از خواب بلند شد، هوا از قبل روشن شده بود.
همراه با گرد و غبار یخی، نور بیرون از بین شکاف های پرده پوست حیوانی که محکم بهم دوخته نشده بودند، قابل دید بود. به ندرت میشد غار رو با نور طبیعی دید.
روان دیشب خواب خوبی داش...
کتابهای تصادفی


