فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 69

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر 69- می‌دونی من همسر آقای گرگ خاکستری، رئیس سابق‌تونم؟! ممکنه نفرین تو بدن منم باشه... (3)

خونه مو یو خیلی دور نبود و روآن چیوچیو خیلی مضطرب بود، فقط سه دقیقه طول کشید تا به ورودی کوچک غار برسند. ورودی غار خیلی پست بود و حتی به سینه روان هم نمی‌رسید. وقتی روان نزدیک‌تر شد، بوی ضعیفی از کپک زدگی به مشامش رسید.

اون ابروهاشو تو هم جمع کرد و مو یو رو هنگام بالا زدن پرده ضخیم پوست حیوانی، تماشا کرد.

مو یو تو غار داد زد: «پدربزرگ، برادر بزرگتر، خواهر کوچکتر من برگشتم.»

دمای غار رو می‌شد گرم در نظر گرفت. از طریق نور روشن، روآن چیوچیو خیلی سریع تونست وضعیت داخل غار رو ببینه.

یه پیرمرد روی تخت سنگی کم ارتفاعی دراز کشیده بود. اونقدر پیر بود که صورتش پر از چین و چروک بود. احتمالا مغزش هم خیلی خوب کار نمی‌کرد. وقتی فهمید مو یو برگشته، اون با خوشحالی و لکنتش حرف زد: «یو یو..... یویو.»

یه پسر لاغر جوان که یازده یا دوازده ساله بنظر می‌رسید، کنار پیرمرد دراز کشیده بود. پسر جوان تو فرم نیمه تغییر، با یه دم و گوش‌های یه گربه معمولی سیاه بود. اما برخلاف آقای گرگ خاکستری که ناخن‌هایی به حالت نیمه تغییر داشت و می‌تونست تغییرشون بده؛ این پسر فقط پنجه‌های گربه تو دست و پاش وجود داشت. پسر پوست حیوانی پوشیده بود، که آروم آروم با خون رنگی می‌شد. صورتش خیلی دردناک بنظر می‌رسید و خیلی ضعیف بود.

این گربه شیطانی، زیاد از مو یو...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی