ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 21
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 21- روان چیوچیو احتمالا قبلا مرده. (1)
لو زیران بعد شنیدن این حرفها کمی خجالت زده شد، اون دماغش رو لمس کرد ولی به این اشاره نکرد که قراره هر دو پوست خز قاقم رو به رو یورائو بده.
برنامه قبل شکارش این بود که هر دو پوست قاقم رو به رو یورائو هدیه بده اما بعد از اون زمان، همه چیز تغییر کرده بود.
تو چند روز گذشته وقتی برای شکار رفته بود به طرز غیر منتظرهای رویایی در مورد آیندش دید.
توی خوابش روان چیوچیو هم نقش داشت. اون یه زن از قبیله بود که مشکلات روحی جزئی داشت و تعداد کمی از مردم اون رو میشناختن. انگار روحش ناقص بود. در خوابش، روان از ازدواج با رییس سابق قبیله گرگ آتش امتناع کرده بود و به این دلیل مورد نفرت همه شیاطین ایل قرار گرفته بود.
بعدا، در انتهای زمستان وقتی جریان هیولایی اتفاق افتاد، روان توسط شیر شیطانی که از او متنفر بود به پایین هل داده شد. بدن اون در نهایت مانع راه شیاطینی شد که میخواستن دزدانه به لو زیران حمله کنند.
به خاطر فداکاری روان چیوچیو، اون تونسته بود متجاوزها رو بکشه و هسته شیطانیشون رو جذب بکنه.
بعد از این جریان قدرتش خیلی بیشتر از قبل شده بود و بعد اون برای برای تبدیل شدن به پادشاه شیاطین، راه تزکیه رو در پیش گرفت.
اون خواب خیلی واضح بود به طوری که حس میکرد تمام چیزهایی که دیده قراره در آینده اتفاق بیفتد.
بعد از بیدار ش...
کتابهای تصادفی



