ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 19
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 19- آقای ذخیره غذایی در حال مرگ و روان چیوچیویی؛ که داستان یک گرگ و زندگی دشوار یک انسان رو در دنیای اولیه، شروع میکنه. (2)
همانطور که روان چیوچیو میدید که گونه آقای گرگ خاکستری کم کم داره رنگ میگیره، به این فکر کرد که اون توله گرگ چطور برفها رو میخوره.
روان در سکوت به شکم لاغر گرگ خیره شده بود و بعد شکم لاغر شده خودش رو لمس کرد و آه بیصدایی کشید.
اصلا اگه به خاطر گرسنگی نبود، این گرگ با وقار سابق، حاضر میشد به ضعیفترین حالت خودش دربیاد و برف بخوره؟
وضعیت گرگ خیلی بدتر از خودش بود. حداقل روان پیش خودش غذا و پوستهای حیوانی داشت.
این شوهر شیطانیاش واقعا به غیر از گوشت گرگ و این غار سرد چیز دیگهای نداشت.
روان چیوچیو با چشمهایی که دوباره با اشک پر شده بود از روی تخت سنگی بلند شد و به طرز عجیبی با اشاره به این فکر احساس راحتی کرد.
با نگاهی به گرگ خاص که به نظر بیهوش می آمد، به طعنه گفت:«تو باید به زندگیات ادامه بدی، علاوه بر این من واقعا تو رو تبدیل به یه گرگ گوشتالو میکنم. آقای ذخیره غذایی.»
کم کم باد سردی داخل غار وزید. روان چیوچیو چند دقیقهای رو صرف فهمیدن ساختار غار و شمردن داراییهای شوهرش کرد.
این غار رو میشد نسبتا بزرگ در نظ...
کتابهای تصادفی


