فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 8

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر 8- سفر به غار گرگ (2)

از آن‌جا که رو یورائو حرفی نزد و شیاطین شیر هم همچنان به این فکر می‌کردند که روان چیوچیو چطور درباره رو یورائو بد صحبت کرده، هیچکس برای کمک به روان چیوچیو جلو نرفت.

روان چیوچیو به کمک شیاطین شیر امید نبسته بود. پیش‌بینی کرده بود چنین اتفاقی بیوفتد.

20 کاته گوشت خشک شده از کیف پوست حیوانی‌اش بیرون آورد و به طرف گرگ شیطانی میانسالی که بزرگ‌تر از همه به نظر می‌رسید رفت و در چشمان سرد گرگ شیطانی نگاه کرد. خودش را مجبور کرد لبخند بزند:«اممم... عمو شیطان، می‌تونم باهات معامله کنم؟»

گرگ شیطانی میانسال به گوشت‌های توی دست روان چیوچیو نگاه کرد. یک نگاه کافی بود تا بفهمی آن گوشت‌های خشک و چروکیده تازه نبودند. با اکراه درخواستش را پذیرفت:«ازم می‌خوای کمکت کنم کیف پوست حیوانی رو حمل کنی، درسته؟ باشه.»

گوشت‌های خشک شده را گرفت و داخل کیف بزرگ پوست حیوانی‌اش چپاند، و کیفی را که روان چیوچیو نتوانسته بود تکان دهد به راحتی بلند کرد.

«وقت بیشتری تلف نکن، بریم.»

به محضی که گرگ شیطانی میانسال حرفش تمام شد، چهار گرگ شیطانی دیگر خشک پشت سرش راه افتادند و همگی یکباره برگشتند و به روان چیوچیو خیره شدند.

روان چیوچیو پشتش به لرزه افتاد. جرات معطل کردن نداشت. دندان‌هایش را بهم فشرد و به دنبال‌شان راه افتاد.

گرگ‌های شیطانی به آرامی راه می‌رفتند، و او بی‌حواس پشت سر آن‌ها دنبال‌...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی