فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 869

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
چپتر 869 : بای زه‌‍مین در مقابل وایرون شعله بنفش
 
حدود ۱۲ ساعت از شبی که بای زه‌مین کت را در آستانه مرگ یافت، گذشته بود، شبی که او با درماندگی شاهد بود زندگی دختر جوان همچون آب از میان انگشتانش به سوی مرگ می‌گریزد و هیچ کاری برای متوقف کردن آن نمی‌توانست انجام دهد.
«برادر بزرگ مواظب باش اون هیولاها دارن میان سمت تو!»
«نگران نباش حواسم هست!»
«اوه، لعنتی یکی فرار کرد پرنسس اون یکی داره میاد سمت تو!»
«گو لیم، احمقی؟ فقط باید جلوی چن صد تا درک سنگی رو بگیری این کارم نمی‌تونی بکنی؟ یکم از بای زه‌مین یاد بگیر»
گروه سه‌نفره به سمت مرکز جهان پیش می‌رفتند، مستقیماً به سمت برجی نقره‌ای‌ رنگ که با شکوهی خیره‌ کننده تا ابرها بالا رفته بود.
حدود ۵ یا ۶ ساعت پیش، جانور جهش‌یافته پرنده به دلایلی پرواز را متوقف کرده بود. بدون موش غول‌پیکر بالدار گو لیم برای حمل آن‌ها، این سه نفر چاره‌ای جز ادامه مسیر با پای پیاده نداشتند.
برای بالا بردن سطح خود و به دست آوردن گنجینه‌هایی در مسیر، بای زه‌مین پیشنهاد کرد که به اندازه کافی از یکدیگر جدا شوند تا هرکدام هیولاهای خود را برای شکار داشته باشند اما نه آن‌قدر دور که نتوانند در صورت بروز مشکل به هم کمک کنند. علاوه بر این، با نزدیک بودن به یکدیگر و ارتباط از طریق صدا، هر کسی متوجه می‌شد که آن‌ها با هم هستند، بنابراین سایرتکامل دهنده‌های روح پیش از ایجاد دردسر برایشان دوباره فکر می‌کردند.
هیولاهایی که الان با ان مواجه بودند ممکن بود گروه بزرگی از گولم‌ها یا مارهای عظیم با شاخ سنگی بزرگ در مرکز پیشانی‌شان باشند. البته، این موجودات در واقع پ*کم*ن بودند، اما احتمالاً تنها بای زه‌مین از این موضوع خبر داشت.
این غول‌های سنگی در واقع اونیکس بودند، مارهای عظیم‌الجثه سنگی که سطحشان بین ۴۰ تا ۵۰ بود. اگرچه سرعت حرکتشان در مقایسه با دیگران خیلی زیاد نبود،اما این مارهای سنگی بزرگ می‌توانستند زیر زمین حرکت کنند و با وجود اینکه حمله آن‌ها زیاد ترسناک نبود دفاعشان موضوع دیگری بود؛ به‌علاوه، می‌توانستند برای جذب سنگ و درمان سریع خود در زیر زمین ناپدید شوند و سپس به سطح برگردند و به مبارزه ادامه دهند.
بعد از حدود یک روز مبارزه تقریباً بدون استراحت، بای زه‌مین برای اولین بار از زمانی که وارد این دنیا شده بود، تا اندازه‌ای احساس راحتی کرد که با دیگران تیم تشکیل داده بود.
او به موجودیت‌هایی مانند وو یی جین، چن هه، فنگ تیان وو، نانگونگ لینگشین، فو شو‌فنگ، ژونگ ده و دیگرانی که استعداد داشتند، اما بالاتر از همه در هنگام حمله بی‌رحم بودند عادت کرده بود. به طور غیرمنتظره‌ای، حتی پرنسس پادشاهی لیدورا با حملات جادوییش سرسخت بود و حتی زمانی که توسط چندین اونیکس آسیب‌های کوچکی دید خشمگین‌تر شد و به جای عقب نشینی با شدت بیشتری حمله کرد. 
در حالی که روی تنه درختی افتاده کنار آتش کمپ نشسته بود، بای زه‌مین در حالی که بیانکا در حال آماده کردن شام شب بود و گو لیم به موش بالدار غول‌پیکرش غذا می‌داد به سنگ خاکستری در دستش نگاه می کرد.
ابریانیت(رتبه2): یک سنگ معدنی خاص که فقط بعضی از اوقات در مناطق خشک و روی موجودات جهش‌یافته نوع زمین با بدن سنگی بالای سطح 45 یافت می‌شود. این ماده معدنی به طرز شگفت‌آوری می‌تواند برای ساخت تجهیزات استفاده شود، اما بزرگترین مزیت آن در ساخت سازه‌های بزرگ است زیرا از مانای جهان برای خود ترمیمی استفاده می‌کند.
 
 
 
بای زه‌مین اوبریا...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی