فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 397

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۳۹۷- علیه مار نقشه کشیدن بی‌اطلاع از اینکه مار از قبل در لانه است (قسمت۱)

«فقط چون که اون دختره اسم خانوادگی وو رو داره الزاماً قرار نیست این معنی خاصی داشته باشه.» بای‌یونگ با لحن تمسخرآمیزی گفت: «کسی که اسم خانوادگی شوان‌یوان رو داره چطور؟ او الزاماً از بستگان رئیس جمهوره؟»

«هه...» جین‌شون ابتدا با صدای آهسته‌ای او را مسخره و سپس در این مورد سکوت کرد.

افکار این دو مرد به ‌قدری آشکار بود که تمامی حضار به وضوح آن را می‌دیدند.

واضح بود در حالی که جین‌شون قصد داشت بای‌یونگ را وادار به برکناری از موقعیت خود کند، بای‌یونگ طبیعتاً تمایلی به واگذاری فرماندهی قدرتی که درحال حاظر در دستانش بود نداشت. بلاخره چه کسی آنقدر دیوانه است که حاظر باشد همه چیز را به یک دختر ناشناس واگذار کند؟

اصلا ناشناس بودن دختر به کنار، حتی اگر هم که فرض را بنا بر این قرار دهیم که آن دختر به نام وو یی‌جون واقعاً نوهٔ نخست وزیر وو جیا‌ن‌هونگ باشد، قطعاً فردی مانند بای‌یونگ که جاه طلبی‌هایش روز به روز بیشتر می‌شد به این راحتی از موقعیت خود برکناری نمی‌کرد.

اکنون که تمام جهان دچار تحول شده و جامعه قدیمی سقوط کرده بود، هر کس برای خود اندیشه‌ای را در سر می‌پروراند. بای‌یونگ و جین‌شون نیز از این قاعده مستثنی نبودند؛ هر دوی آن‌ها به قدری جاه‌طلب بودند که رویای ساختن چینی جدید را از خاکستر چین قدیمی داشته باشند و بنیانگذاران سرزمین مادری جدید شوند.

تقریباً دو ماه از آن زمان گذشته بود، اما دولت مرکزی هیچ نشانه‌ای از هیچگونه فعالیتی از خود بروز نداده بود، بنابراین همه معتقد بودند که رهبران ارشد سقوط کرده‌اند یا در وضعیتی نیستند که نگران چیزی به غیر از خودشان باشند. بنابراین هیچ‌کس از اینکه خائن وطنی شمرده شود، نمی‌ترسید.

علاوه بر آن، برنده پادشاه و بازنده دزد بود. یعنی، هر کسی که موفق شود تمام چین را دوباره متحد کند، صرف نظر از اینکه در گذشته متجاوز بوده یا قاتل زنجیره‌ای قهرمان واقعی خواهد بود. کتاب‌های تاریخ آن گونه که برنده می‌خواست نوشته می‌شدند!

«جدا از همهٔ این حرف‌ها، حتی اگه اون دختره وو یی‌جون واقعاً نوهٔ نخست وزیر باشه، صلاحیت اینکه منو از موقعیتی که شخص وو جیان‌هونگ بهم داده برکنار کنه، نداره.» بای‌یونگ با گفتن این حرف به نگاه‌های عجیب و غریبی که حتی از سوی برخی متحدانش دریافت می‌کرد، خاتمه داد.

جین‌شون با خود زیر لب غرغر کرد: «روباه پیر لعنتی.»

سخنان بای‌یونگ به نوعی درست بود. سرانجام، حتی اگر وو یی‌جون واقعا نوهٔ نخست وزیر باشد چه اتفاقی می‌افتد؟ به هر حال کاری از دست او ساخته نبود.

«برگردیم به اصل مطلب، بر اساس گزارش‌ها به نظر می‌رسه که رهبر طرف مقابل اسمش بای زه‌مینه.» بای‌یونگ دسته‌ای بزرگ از اسناد را بلند کرد و با اخم گفت: «اگرچه که ما موفق شدیم چند نفر از سربازهای طرف مقابل رو به عنوان جاسوس جذب کنیم، اما اونا فقط چند تا سرباز ساده‌ٔ رده پایینن و هیچ جایگاه مهم و جدی تو تشکیلات دشمن ندارن.»

«خلاصه بگم، منابعمون رو الکی هدر دادی؟» جین‌شون سعی می‌کرد از هر فرصتی که به‌دست می‌آورد، برای اعمال فشار به بای‌یونگ استفاده کند.

در واقع، به محض اینکه جین‌شون این کلمات را بیان کرد، چهرهٔ تمامی افراد حاضر در سالن متحول شد و با چشمانی پرسشگر به بای‌یونگ خیره شدند.

منابع بسیار با ارزش بودند. مخصوصاً پس از پی بردن به اینکه زمین با مشکلاتی روبه‌رو شده است. زیرا هر چقدرهم که تلاش می‌کردند، تمام دانه‌های کاشته شده به طرز عجیبی می‌مردند. در چنین شرایط بدی، هر دانه برنج مصرفی ارزشی دو چندان داشت، اگرچه که کمپ بای‌چوان از مقدار گوشت مناسبی برخودار بود، اما واقعیت این بود که با بیش از ۲۰٫۰۰۰ نفر بازمانده که نیاز ب...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی