فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

بازنشستگی بازیکن جریان بی‌نهایت

قسمت: 101

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
دوران بازنشستگی بازیکن جریان بینهایت: چپتر ۱۰۱: رویاساز به سرعت چند قدم عقب رفت. چشم‌هاش به کسی که ناگهان پشت سر یه‌جیا ظاهر شد، دوخته شده بود و با لحنی خشن گفت:《جی‌شوان......》 یه‌جیا برگشت که به پشت سرش نگاه کنه که فقط ببینه جی‌شوان به آرومی نزدیک‌تر می‌شه. با چشم‌های عمیق و چهره‌ی بی‌تفاوتش، خیلی مظلوم به نظر می‌رسید. انگار از اعماق استخون‌هاش هوای سرد بیرون می‌اومد. در حالی که به فرد مقابلش نگاه می‌کرد، چشم‌های قرمزش با بی حوصلگی بخاطر قدش باریک شدن. بی‌تفاوتی سرد و حالت تحقیرآمیزی در اعماق چشم‌هاش آشکار بود. اما فقط یه‌جیا می‌دونست...این به این دلیل بود که جی‌شوان در حال حاضر هنوز در حالت ضعیفیه! قلبش سفت شد. اگرچه هنوز در وضعیت ضعیفی بود، قدرت کلی جی‌شوان نباید خیلی تحت تأثیر قرار بگیره. اما یه‌جیا به عنوان یه بازیکن باتجربه که در طول سالیان زیادی با اشباح متعددی دست و پنجه نرم کرده بود، به خوبی می‌دونست که دنیای اون‌ها چجوری کار می‌کنه:《بقای قوی‌ترین، غلبه‌ی قوی بر ضعیف‌ها.》 معمولاً اشباح درنده کاری به پادشاه اشباح ندارن، اما وقتی متوجه بشن که رهبرشون در وضعیت ضعیفیه، افکار دیگه‌ای به ذهنشون می‌رسه و احتمالاً حتی گروهی کار می‌کنن - به خصوص که جی‌شوان در حال حاضر برخلاف میل مادر پیش می‌ره. از مادر، اشباح درنده‌ی زیادی در سایه‌ها کمین کردن. دلیل اینکه هنوز مشکل زیادی پیش نیومده، بیشتر این بود که اشباح درنده دربرابر این به اصطلاح پادشاه‌شون محتاط بودن. و همین همون دلیلی بود که یه‌جیا نمی‌خواست جی‌شوان دنبالش به شهر اف بیاد. وقتی که این فایده از دستشون بره، اتفاقات بعدی غیرقابل کنترل خواهند بود. نه چندان دوردست، رویاساز به سرعت حالتش رو اصلاح کرد و به ظاهر آرومش برگشت. آستین‌هاش رو صاف، گرد و غبار موجود رو از روی لباس‌های باکیفیتش پاک و با لبخند به یه‌جیا نگاه کرد:《انگار واقعاً اینجا اومدی تا این مکان رو نابود کنی.》 《با این حال، من هم کاملاً ناآماده نیستم.》رویاساز یه صندلی بیرون آورد و به آرومی نشست:《ببین، مادر قبلاً پس از دستگیری عروسک‌گردان توسط تو به ما هشدار داده بود که دیر یا زود همدیگه رو ملاقات خواهیم کرد.》 دستش رو بلند کرد و یه دکمه‌ای رو روی صفحه‌ی نمایش زد. یه ثانیه بعد، یه صفحه‌ی نمایش به آرومی روی دیوار در گوشه‌ای ظاهر شد. صفحه‌ی نمایش سه تا بازیکن دیگه رو نشون داد که با یه‌جیا به اینجا اومده بودن - چن‌شینگیه، وی‌یوییچو و انفجار. صحنه‌های پشت سر سه‌تاشون متفاوت بود، اما چیزی در سایه همه‌ی اون‌ها رو زیر نظر داشت. یه‌جیا چشماشو باریک کرد. بدون واکنش خاصی بهش نگاه کرد. رویاساز گفت:《اون سه نفر توی ساختمون من هستن، درسته؟》 حالت یه‌جیا کمی تیره شد و همچنان به طرف مقابل نگاه می‌کرد. 《البته.....مطمئنم که همراهان شما هم خیلی ضعیف نیستن و من خودم این اعتماد بنفس رو ندارم که بتونم با همه‌ی اون‌ها درگیر بشم.》 رویاساز درحالی که فکر می‌کرد، چونه‌ش رو نگه داشت و آهسته گفت:《خب.....فقط جهت اطمینان...من هم این رو آماده کردم.》 دوباره به صفحه‌ی نمایش ضربه زد. نمایش روی دیوار تغییر و به مربع‌های کوچیکی به اندازه بلوک‌های توفو تبدیل شدن. هر مربع صورت کسی رو در خودش داشت. یه‌جیا چندین نفر از کارکنانی که قبلا دیده بود رو شناخت اما بقیه‌ی اون‌ها خیلی ناآشنا بودن. لبخند روی صورت رویاساز عمیق‌تر شد:《بیش از دویست کارمند در شرکت من وجود داره و بیش از هزار نفر با من معامله کردن. همه‌ی اون‌ها مایل بودن خودشون قراردادها رو امضا کنن. قراردادهای کار، قراردادهای سرمایه گذاری و غیره و غیره....》 سپس لپش رو با انگشت‌هاش مالید، البته روحشون رو نمی‌ف...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب بازنشستگی بازیکن جریان بی‌نهایت را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی