آخرین افسانه:طلوع سرنوشت
قسمت: 3
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
هفت سال از نبرد وهم انگیز گذشته بود و دنیا دوباره به آرامش قبل خود بازگشته در این مدت به افتخار پیروزی و صلح بین چهار نژاد مدرسه ای در پایتخت کشور کالوستیا،قلمرو انسان ها، تاسیس شد مدرسه ای با نام کروسالیس.
آریان و زینارفیل هردو در کلبه خود زندگی میکردند ، حال آریان که هفت ساله شده بود بیشتر درباره هنر های رزمی و جادویی می آموخت؛زینارفیل مربی او از نژاد اژدها کسی که آتریوس را نیز بزرگ کرده بود مسئول آموزش های آریان بود.؛«خیلی خب آریان قبل شروع کارمون اول بهم بگو ببینم وضعیت جغرافیایی جهان چطوره؟»
«خب استاد همونطور که میدونید،جهان ما از دو خشکی بزرگ تشکیل شده که بزرگه رو بهش اوگاندرا میگن و کوچیکتره هم.. زیلاندرا نامیده میشه، یه اقیانوس بزرگ هم بین این دو قاره هست که بهش تالاریس به افتخار الهه آب میگن»
«آفرین پسرک خب حالا بیا بهت درباره جزئیات قاره اوگاندرا بگم، این قاره محل س***ت چهار نژاده اژدها،خون آشام،الف و انسان ها هست؛هر کدوم از این چهار نژاد باتوجه به قدرت و ویژگی هاشون مکانی رو تصرف کردند. انسان ها چون تو راوبط دیپلماتیک قویترند برای همین با هر سه نژاد دیگه تقریبا مرز مشترکی دارند؛ به کشورشون چی میگن.... آفرین اسم کشورشون کالوستیا هست که پایتختش در حاشیه کشور قرار گرفته یعنی نزدیکی اقیانوس. بریم سراغ اژدهاها اونا تنها موجوداتی هستند که میتونن پرواز کنن برای همین کشورشون تو قسمت رشته کوه های آرگولین قرار داره، بین این رشته کوه و سرزمین انسان ها مرداب جادویی قرار داره که اگر مواظب نباشی هیولا های اونجا ممکنه تو رو بخورن،در شمالی ترین نقطه مرداب و قاره سرزمینی هست که اکثر مواقع تاریکه چرا؟ آفرین چون اونجا خورشید قهر کرده و نور کمتری رو بهشون میتابونه اونجا پادشاهی خ...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب آخرین افسانه:طلوع سرنوشت را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

