دگرگونی
قسمت: 2
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
سگ در حالی که هنوز خون گرم از دهانش می چکید به جسد بی جان مرد خیره شد خیلی وقت بود که ان را روی زمین می کشید و دیگر خسته شده بود خوشبختانه دیگر راهی نمانده بود او اکنون در مکانی بود که او از آنجا به عنوان پناهگاه بقیه هم نوعانش یا انسان های سابق یاد میکرد.
شاید دگرگونی باعثش بود شاید طبیعت خود آنها اما هر چه که بود باعث به دنیا آمدن نسل جدید شده بود اما کمبود غذا می توانست مشکلی جدی باشد.
اکثر دگرگون شده ها با همنوع خواری یا خوردن انسان کنار آمده بودند اما این خط قرمزی بود که میکان هیچوقت با آن کنار نیامد حتی الان که یک سگ بود.
حدودا شش ماه پیش تمام انسان ها به حیوانات تبدیل شدند و همینطور وضعی برعکس پیش آمد.
اما این موضوع باعث نشد که زمین از شر انسان ها راحت شود زمین الآن میزبان حیواناتی بود که به تازگی به انسان دوپا تبدیل شده بودند و الان در حال انقراض انسان های سابق یا همان حیواناتی که در جنگل ها زیست می کردند شدند.
میکان پس یک گشت و گذار در محوطه لانه ها به سمت مکانی رفت که فقط شورای گله حق حضور در آن داشتند و باقی اعضا فقط می توانستند در سکوت کامل و از دور شاهد آن باشند.
کتابهای تصادفی


