من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم
قسمت: 166
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت ۱۶۶:
نوآ آه کشید و به پشت موئل زد. « این دفعه تقصیر تو نبود، مو. نباید احساس تأسف کنی، چون به نظر میاد این مشکل منه.»
« نوآ مقصر نیست...» موئل اشکآلود با صدای تو دماغیای به نوآ جواب داد. پسر بچهای که حتی نمیتونست بهش نزدیک بشه، داشت گریه میکرد، و نوآ هم میخواست باهاش گریه کنه.
« هی، داری منو گریه میندازی. چت شده؟ این مشکل به خاطر اینه که از همون اولش من داخل این بدن عجیب غریب وارد شدم. اگه از همون اول بدن خودم رو همراهم میآوردم...»
« نه، من همیشه اوضاع رو برای نوآ سخت میکنم. من همیشه تو رو توی زحمت میندازم...»
کایل که داشت این حرفای احساسیشون رو میشنید، گفتگوشون رو قطع کرد. «هردوتون بس کنین. این گفتگو بعداً ادامه پیدا میکنه و اگه کسی باید ازش عذرخواهی بشه، اون شخص منم. اشکاتون رو برای من بریزین، نه برای همدیگه.»
هردوشون هیچ حرفی برای گفتن نداشتن، به خاطر همینم دهنشون رو بستن. از همون موقعی که نوآ به هوش خودش برگشت، همهی کارایی که از وقتی با موئل الگو پذیری رو توی آنجلیک انجام داده بود، کرده بود رو مو به مو بررسی کرد. حالا که نوآ بهش فکر میکنه، خیلی وقتا بود که حتی بعد از این که آدریان مهار کننده رو بهش زده بود، رفتارش به نظر میومد با قبلاً فرق کرده.
بدون اطمینان از این که لنیایی که باهاش رو در رو شده لنیای تقلبیه، بهش حمله کرد. حتی یه کارگر بیگناه کتابخونهی آدریان رو بیهوش کرده بود. وقتی متوجه شد آدریان همهی اختراعات الینورا رو دزدیده، ب...
کتابهای تصادفی


