فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 149

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۱۴۹:

بیشتر زمینای نویسکوشا، که بزرگترین منطقه‌ی لاورنته ولی درعین حال کمترین جمعیت رو داره، با کوهستان نوک تیزی پوشیده شده.

ولی، نویسکوشا نه تنها توی لاورنت بلکه سرتاسر قاره، یه محله‌ی معروف استخراج سنگه چون تعداد زیادی سنگ مین توش مدفون شده و سنگ آهن، سنگ جواهر و هر گونه سنگی از این معادنش استخراج میشه.

این داستان که گفته میشه فقط اگه خونواده‌ای یه معدن کوچولو توی نویسکوشا داشته باشن، سه نسل از خونواده‌شون تأمین میشه، یه افسانه نبود.

به طور طبیعی، نویسکوشا همیشه منبع تاجران سرتاسر لاورنت که به امید پیدا کردن رگه‌ی طلا، هجوم ناگهانی ثروت یا به فکر داشتن سرمایه‌ی خوبن، بوده. اونجا، نسبت به نواحی پیشرفته، نواحی توسعه نیافته‌ی بیشتری وجود داره، و به خاطر همینم، همیشه معدنچی‌هایی استخدام میکنن که درِ محدوده‌ی کوهستانای ناشناخته‌ای رو بزنن که هیچ کسی تا حالا به اونجاها پا نذاشته بود.

از اونجایی که معدن‌های داخل نواحی توسعه نیافته توسط سنگی که داخلشونه با یه پرچم که روشون اسم نوشته شده شناخته میشن، دولت شهر نویسکوشا با شعار "رویای زندگی، به نویسکوشا بیاین!" توسعه‌ی معادن رو تشویق کرد.

البته، تاجرای زیادی نبودن که صندوق‌های طلایی که شمش‌های طلای بی‌صاحبی رو توش داشتن، پیدا کردن.

اغلب اوقات، اون تاجرا مثل اشراف‌زاده‌هایی که انبوه کارگرانی که از پایتخت میان رو استخدام میکنن که توی معدن براشون کار کنن، منابع این چنینی ندارن که پا به پاشون بیان و افراد معمولی بی‌قدرت و نفوذ، اگرم طلایی پیدا کنن، توانایی راه اندازی معدن رو ندارن، به خاطر همینم اشراف‌زاده‌ها یا خاندان سلطنتی بهشون پول میدن که مالکیت ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی