فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 133

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۱۳۳:

نواه خیلی زود با گفتن، «نه، منظورم این بود که میخوام باهاش مهربون‌تر باشم. آدریان روی من نقطه ضعف داره.» موضوع رو روشن کرد.

« اگه اتفاق خیلی بدی بیوفته چی؟»

« آم...»

« 'بهم اعتماد داشته باش، میدونم دارم چیکار میکنم...' اگه همچین جمله‌ای تحویلم بدی، دیگه هیچوقت نمی‌بینمت.» کایل به قدری بی‌رحم بود که نواه مجبور شد ساکت بشه و سرش رو بهش تکون بده. «باشه، چیزی نمیگم.»

« این موضوع که به این فکر کردی همچین کاری کنی، نشون میده که داری گیج‌بازی در میاری...»

« قسم میخورم به یه تار موی آدریان هم دست نزنم.»

در همون حال، نواه حس رضایت نافذی رو احساس کرد. شاید به خاطر اینه که شانسی وجود داشت که نواه گیر عشق و علاقه‌ی یک طرفه‌ای نیوفتاده بود. برای یه لحظه، نواه به این فکر کرد که کایل رو بیشتر تحت فشار بذاره، ولی خیلی زود بعد از این حرفش متوجه شد دیگه کافیه، و از درون بهش نیشخند زد.

« پس، برای مسافرت کاری قراره کجا بری؟»

«... نویسکوشا.»

« اگه نویسکوشا باید بری... یعنی به شمال شرق میری؟»

کایل با ظاهر ناراضی با حالت محکم جواب داد:« آره، وقتی این قطعات رو از هم جدا کردم و علتش رو شناسایی کردم، متوجه شدم علت به حرکت دراومدنشون یه سنگ جادویی‌ایه که از معدن نویسکوشای غربی استخراج شده. بین سنگ‌های معدنی‌ای که از معدن در میاد، سنگ مِین به طرز خاصی با ارزشه و به طور مستقیم توسط وزارت جادو تحت نظر قرار داره.»

« اوه. پس، مقدار و نحوه‌ی استفاده از چیزایی که جمع‌اوری کردن قطعیه، ولی سوابق دپارتمان جادو نگفته بود که از اون سنگا برا...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی