فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 119

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۱۱۹:

« هی، گفتی چند ساعت کار داوطلبانه انجام بدم؟ ۲۰۰ هزار ساعت؟ میخوای من کل زندگیم کار بدون مزد انجام بدم؟»

« مگه اهمیتی داره؟ این طور نیست که از اون کار بدت میاد؟» آدریان با عشق و علاقه لبخند زد و به زنجیری که روی گردن نواه بود با دستش ضربه زد. نواه از سرمای فلز روی پوستش لرزید ولی این کار در واقع باعث نشد ازش بترسه.

« هی، فکر کردی این چیزا رو نمیتونم بشکنم؟» در مقابل یه اژدها، نمیتونه بیشتر از یه دستبند از گل ساخته شده باشه. موئل که به اندازه‌ی گردن نواه بالا اومد، دهنش رو کامل باز کرد و دو دندون نیش بین لب‌هاش پدیدار شد.

همین که میخواست دندون تیزش رو به زنجیر بزنه، آدریان تو گوش نواه زمزمه کرد:« تو به این فکر کردی که میخوای منو بکشی، مگه نه؟»

نواه که بهش با خجالت نگاه کرد، آدریان جوری شونه‌هاش رو بالا انداخت که انگار از همه چی خبر داره و گفت:« بی‌شعور. تو حتی نمیدونی چطور باید از نیروی جادویی اژدها استفاده کنی، فکر کردی کارت با یه الگو پذیری ساده تموم میشه؟»

نواه زیرلبی گفت:« ... درست حسابی بهم توضیح بده.»

« فکر کردی فقط نیروی جادویی بین ارباب و اژدهاش رد و بدل میشه؟ اگه این طور فکر کردی، خیلی آدم ساده‌ای هستی.»

نواه ساکت بود.

آدریان پرسید:« فقط چون اژدهات انقدر بانمکه، نباید فکر کنی یه آدمه، الی. بهم بگو، انگیزش قتل رو تا حالا چند بار حس کردی؟»

تا حالا دو بار بوده. یه بار وقتی نواه توی زیر زمین به لنیا برخورد کرد و یه با...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی