فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 109

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۱۰۹:

فقط توی اتاق پر شده بود از صدای ملایم دستگاه‌های ضبط نوار. « بفرمایین بشینین.» کایل از کنار میز یه صندلی بیرون کشید. در همون حین، نواه از دیدن یه عالمه لنز شیشه‌ای که به طرفش نشونه رفته بودن، احساس حالت تهوع گرفت.

کایل که محکم سر جاش نشسته بود و داشت کوه مدارک رو ورق میزد، به نواه نگاه کرد. اون بدون این که به نواه هیچ توجهی کنه، دوباره با حالت خشک و بی‌روح به طرف صندلی اشاره کرد و گفت:« من ازتون خواستم بشینین. میدونی که یکی از چیزهایی که ازشون متنفرم تلف کردن وقته.»

نواه در حالی که لبش رو گاز گرفته بود، به خودکار، جوهر، ماشین تحریر و دستگاه‌های ضبط صدای کوچولویی که روی میز آهنی بود خیره شد. اون هنوزم نتونسته بود به تغییر ناگهانی رفتار کایل لئونارد عادت کنه. بالاخره، نواه یه نفس عمیق کشید و روی صندلی مقابل کایل نشست. کایل که داشت مدارک رو زیر و رو میکرد، توجهش رو به نواه منحرف کرد.

« قراره امروز در مورد عذری که داشتین ازتون بازجویی کنیم. هر کاری که بکنین، هر کلمه‌ای که بگین، هر نفسی که بکشین، ضبط میشه، پس با دقت جواب بدین.»

«...بله.»

« اول از همه، رابطه‌تون با لنیا والتالیر چیه؟»

نواه انتظار این سوال رو نداشت. در حالی که هیچی برای گفتن نداشت، مکث کرد و کایل دوباره ازش پرسید:« شما لنیا والتالیر رو داخل کشتی به چی تهدید کردین؟»

« اون کاری که کردم تهدید نبود، این...»

« بنا به اظهاریه‌ی لنیا والتالیر، ما هم صحنه‌ی وقوع تهدید رو وارسی کردیم. ایشون ادعا کردن شما به اتاقی که توش مستقر بودن به زور...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی