فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 83

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۸۳: مرد مرموز

کایل سپیده دم بیدار شد و با وجود این که توی ذهنش داشت به نواه چیز میز میگفت، دمای نواه رو چک کرد. خوشبختانه، دارویی که نواه شب گذشته مصرف کرده بود کارش رو کرده بود؛ چون سرش فقط یکم گرم بود.

کایل در حالی که داشت نوچ نوچ میکرد، چرخید. اون هفت تیرش رو از غلافش بیرون آورد، گلوله‌ها و صدا خفه کن هفت تیرش رو بررسی کرد، و اونا رو دوباره سرجاشون گذاشت. قبل از این که عملیاتی رو انجام بده همیشه عادت انجام این کارا رو داشت.

یه دفعه، یه صدای لطیفی از پشت سرش شنیده شد.

موئل که داشت چشماش رو میمالید، با خواب‌آلودگی ازش پرسید:« آقای عمو، کجا دارین میرین؟»

« به دفتر کاپیتان میرم. وقتی نواه بیدار شد بهش بگو کجا رفتم. مراقب خودت باش.»

اول، قرار بود یه پیام رادیویی به شعبه‌ی باتوآنو بفرسته، و بعدش تحقیقات در مورد لنیا والتالیر رو انجام بده. کایل شک داشت که این یه تصادف ساده باشه که توی یه کشتی بهش برخورد کنن. کایل در رو یواش پشت سرش بست.

اتاق کاپیتان، طبقه چهارم...

خیلی زود، قدم‌هاش که به سبکی یه پر بود، در سالن ناپدید شد. و تقریباً بعد از ده دقیقه که از اونجا رفت، صدای قدم‌های جدیدی توی کوریدور پخش شد. غریبه روی فرش درازی که توی سالن اتاق‌های فرست کلاس بود وایساد.

تا چند ساعت پیش...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی