فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 53

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۵۳: بازپرس بی‌پروا

کایل لئونارد در حالی که هفت تیرش رو به سمت سر متصدی فشار داد، بهش دستور داد: «شناسه‌ی پرسنلی خودت رو بیار بیرون.»

«...»

«این درست نیست. من فکر نمیکنم تو یکی از اعضای راه آهن لاورنت باشی.» بعد از شنیدن این ادعای بازپرس، صورت متصدی فوراً از رنگ و رو افتاد و قطرات عرق روی پیشونیش شکل گرفت.

کایل لئونارد تهدیدش کرد: «اگه نمیخوای مثل همکارانت توی دست‌ها و پاهات گلوله بخوری، کنار وایسا و حرف بزن.» بعدش یه دستبند از توی لباس فرمش در آورد و با سرعت به دست اون مرد بستش.

وقتی اون متصدی با تکون دادن سرش نخواست باهاش همکاری کنه، کایل لئونارد با هفت تیرش به پشت گردنش ضربه زد. بلافاصله، اون مرد هوشیاریش رو از دست داد. بعدش، کایل لئونارد بدنش رو به گوشه هل داد و دستگیره‌های کنترل واگن راننده رو بررسی کرد- متوقف کننده‌ی اتوماتیک قطار، سرعت سنج، دستگیره، تأمین برق، دریچه‌ی کنترل بخار، دستگیره‌ی ترمز.

چشم‌های جستجوگرش به یه مکان توقف کرد: کیلومتر شمار، که نشون دهنده‌ی مسیر قطار بود که قطار در حال حرکت رو علامت گذاری کرده بود، کیلومتر شمار نور قرمز چشمک زنی رو نشون می‌‌داد. مسیر حرکت به سمت شمال بود، ولی قطار داشت به سمت شرق می‌‌رفت.

این نمیتونه حقیقت داشته باشه.

طبق این نقشه، مسیر لونازل به ادمان مرکزی یه محوطه‌ی وسیعه که یه راه مستقیم داره؛ مسیر این راه اصلاً پیچ در پیچ نیست. به خاطر همینم، کیلومتر شمار نباید شرق رو نشون ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی