فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 50

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۵۰: فرار محدود

به اشاره‌ی بازپرس، موئل بعد از اینکه نواه انگشتانش رو دور دستش گرفت، با عجله جادو کرد و نامرئی شد. برای اینکه بالای قطار برن، باید از محل خروجی، یا جایی که 2 قطار با لوکوموتیو به هم وصل می‌شه برن. کایل لئونارد بعد از اینکه هر دو راه رو سبک سنگین کرد، تصمیم گرفت گزینه‌ی اول رو انتخاب کنه.

اون نواه و بچه رو به طرف اتاق خصوصی‌ که داخل دورترین کوپه‌های فرست کلاس بود هدایت کرد. بعد، از داخل در رو قفل کرد و گفت: «لطفاً کلید جادویی‌ که آوردین رو بهم بدین.»

نواه کل چمدونش رو زیر و رو کرد و کلیدی که همه جور شکلی به خودش می‌گرفت به کایل لئونارد داد. همین که اون کلید رو از دستش گرفت، انگار کلید از حالت جادو خارج شد. کایل لئونارد با عجله به طرف خروجی رفت و درش رو باز کرد.

باز شدن خروجی، زیاد طول نکشید. روی لبه‌ یه پروانه‌ی فلزی‌ بود که پشت سر هم می‌چرخید و بالای تونل دریچه‌ی هوا، آسمون آبی مشخص بود.

نواه که به تیغه‌های در حال چرخش پروانه نگاه می‌کرد، زیرلبی گفت: «جلوی راهمون سد نشده؟ فکر کنم ممکنه گیر کنم.»

تیک

هر 3 نفر سرشون رو همزمان به طرف در چرخوندن. یه نفر که سعی داشت در رو باز کنه، داشت دستگیره‌ی در رو می‌چرخوند. خیلی زود، سکوت مشکوکی کوپه رو پر کر...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی