فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 30

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۳۰: عوارض الگوپذیری

فعلا، نیروی جادویی نواه هنوز ناپایدار بود. اون از خودش در برابر تهمت‌هایی که بازپرس زده بود دفاع کرده و اصرار می‌کرد در اصل به خاطر فعالیت‌های نادرستشه که الان داره اذیتش می‌کنه و باعث یه تغییر غیر قابل پیش‌بینی تو نیروی جادوییش شده.

ولی در درون می‌دونست ترس بیش از حد، تنها دلیل ناپایداری نیروی جادوئیش نیست. بعلاوه، علائمی که الان داشت با اون چیزی که قبلاً اتفاق افتاده بود، تفاوت داشت. اون موقع، نیروی جادویی که توی بدنش بود به قدری کم بود که از حال رفت. حالا، اون نیروی جادویی به نظرش به قدری زیاد بود، که انگار توی بدنش دارن طبل میزنن.

کایل به تندی از نواه پرسید: «هر دوتون کی این کارو انجام دادین؟»

نواه نمی‌تونست جوابشو بده، به جاش بچه با گرفتن شونه‌های اربابش جواب داد: «درست قبل از این که بیای انجامش دادیم.»

کایل مچ نواه رو گرفت و بهش نگاه کرد و گفت: «پس باید دلیلش همین باشه. دوباره چک می‌کنم.» علامتی که روی مچ دستش بود، به قدری نرم بود که انگار برای حک کردنش از شیشه استفاده شده. ولی، از موقعی که اژدها تازه ازش الگو گرفته بود واضح بود که کمی فرق کرده. گوشت و ماهیچه‌ای که دور و بر اون علامت بودن به رنگ قرمز در اومده بودن.

انگشت کایل لئونارد یواش روی اون علامت کشیده شد. جوری که انگار شوک الکتریکی دیده باشه، نواه، یه حس سوزش ازش حس کرد.

«اوه... دردم گرفت.» نواه هاه کرد و صورتش با درد، از شکل افتاد.

با دیدن چشمای اشک‌آل...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی