فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 16

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۱۶: شریک بی‌نام و نشون

چرا به اون جادوگره نواه می‌گه؟

کایل لئونارد با نیش و کنایه گفت: «خودش اینو گفت؟ وای، خیلی غافلگیر شدم.»

بچه بهش چشم‌غره رفت و درحالی که نگاهش پر از خشم بود گفت: «حق نداری به نواه توهین کنی!» بازپرس آهی کشید، و در قابلمه‌ی خورش رو گذاشت.

«بچه، خوب گوش کن ببین چی می‌گم.» لئونارد زیر گاز رو خاموش کرد و یکم از خورش رو توی کاسه ریخت. یه بطری شیر برداشت و توی دستای بچه گذاشتش و گفت: «اگه همین‌جوری به چسبیدن بهش ادامه بدی، ممکنه همه‌ی جادوی اونو بکشی و به تدریج اونو می‌کشی. هنوزم می‌خوای پیشش بمونی؟»

بچه که این حرفو شنید، از تعجب چشماش ورقلمبیده شد و برای یه لحظه قدرت تکلمش رو از دست داد. بعدش گفت: «من تا حالا به این فکر نکرده بودم. ولی اگه الگوشو بگیرم... دوباره حالش خوب می‌شه...»

کایل لئونارد که ناامیدی این چند روزه‌ی خودش رو سرکوب کرده بود، با آرامش ادامه داد: «وقتی جون الیونورا تو خطره، به نظر نمی‌آد هیچ قصدی برای اجازه دادن به این که ازش الگو بگیری رو داشته باشه.»

«اگه بهم کمک کنی...»

«من می‌تونم کارای محدودی رو انجام بدم. آیا این واضح نیست که با این که تو یه اژدهایی، حق نداری بدون اجازه‌ی اون شخص ازش الگوش رو بگیری؟»

رنگ صورت بچه پرید. با خودش فکر کرد: «به نظرمی‌آد حرف عمو درست باشه». چشماش پر از اشک شد. بچه بطری شیر رو پایین گذاشت و سرش رو پایین انداخت.

«من نمی‌خوام نواه مریض بشه، ولی به خاطر من مریض شد. و چون آدم مهربونیه منو ترک نمی‌کنه.» طرز فکر این بچه از نواه زیادی خوبه.

وقتی کای...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی