من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم
قسمت: 3
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت ۳: یه کلهگندهی واقعی
بچه اژدها قبلاً خودش رو به شکل آدم درآورده.
معنی این کارش چیه؟ نکنه اون اژدها ازم تقلید کرده؟ درحالی که به فکر فرو رفته بود، الیونورا دستش رو به پیشونیش زد.
«... نه!»
جادوگر، کلاه خوابش رو گرفت و درحالی که بچه به پاهاش چسبیده بود، سرش داد زد: «نه، نه، نه!»
«ایش!»
لعنت بهش. بالاخره الیونورا بچه رو تو بغلش گرفت و بهش یه شیشه شیر داد که بخوره. اون که ناامید شده بود، سعی کرد این موقعیت مسخره رو با عقلش جور کنه.
اصلاً منطقی نیست که از همون اول ماجرا یه تخم اژدها رو توی گوشهی خیابون رهاش کنن. بیشتر برام قابل باوره که یه نفر از عمد اون رو همونجایی گذاشته که من اغلب اوقات میرم بهش سر میزنم. پس حالا کی بوده این کار رو کرده؟ هیچکس منو توی این دنیا نمیشناسه، ولی من چند نفری رو میشناسم که الیونورا، کسی رو که صاحب اصلی این بدنه، میشناختن. مشکل اینجا ست که من این آدما رو شخصاً نمیشناختم.
اون که تسلیم شده بود، سعی کرد به جای فکر کردن، از خود بچه سوال بپرسه: «هی، یادت میآد کی تو رو توی خیابون گذاشته بود؟»
«آبو؟»
«آره، من میدونم تو توی اون تخم بودی. ولی تو که یه اژدهایی. توی تخمت که بودی، هیچ صدای مشکوک یا یه همچین چیزی رو نشنیدی؟»
پسر بچهی مو فرفری مشکی، فقط میتونست چشمهای قرمز و بزرگش رو براش باز و بسته کنه. بعدش، شروع به خندیدن کرد— خندهی چنان معصومی که قلب الیونورا رو به درد آورد. یه دفعه حس ناچاری سینهشو فرا گرفت.
«حالا هم که داری بهم میخندی...»
اگه الیونورا میخواست به زندگی آرومش ادامه بده، اصلاً نباید سرپرستی اون بچه رو قبول کنه. این اژدها حیوون خونگی قهرمان زن داستانه و توی این رمان هم نقش مهمی رو بازی میکنه.
توی دربار لاورِنت، یه تخم افسانهای هست که از یه نسل به نسل بعدیش منتقل میشه. تخم اژدها، نماد روابط دوستانه از بزمجهی وِرْم به جا مونده که به پادشاه لاورنت کمک کرد تا یه ا...
کتابهای تصادفی


