برگذیدهی خدایان
قسمت: 28
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
وقتی از دروازه خارج شدم ، خودم رو در میان درختان بلندی دیدم که طول آنها به بیش از 20 متر می رسید
" خب ، اولین کاری که برای بقاء باید انجام بدم ، اینه که یه منبع آب پیدا کنم"
از راه مستقیم می روم ، و اطراف را نگاه می کنم تا بتوانم درختی که کنده اش از بقیه بزرگ تر است را پیدا کنم ، چون هر چه کنده کلفت تر باشد ، به احتمال زیاد ارتفاع درخت نیز بیشتر است ، و این طوری می توانم یک دید وسیع و کامل از منطقه داشته باشم
بعد از حدود ده دقیقه پیاده روی ، یک درخت رو پیدا کردم که کلفتیش از پای سوم تایتان ها بزرگتره
و قطرش حدود 10 متره ، پس مطمئناً این گذینه بهتری نسبت به بقیه درخت هاست
خب من به جای اینکه از همین پایین ، بالا رفتن از درخت رو شروع کنم ، ترجیح می دهم ، با یک پرش مقداری از ارتفاعی که می خواهم بالا بروم را طی می کنم
و بعد انگشتانم را در پوسته درخت فرو می کنم و به بالا رفتن از درخت ادامه می دهم
"هوف ، هوف... باید یادم باشه که جادوی پرواز رو یاد بگیرم ، چون توی این طور مواقع خیلی می تواند مفید باشد"
به همین روال ، غر می زدم و از این درختِ دراز و کلفت بالا می رفتم
با اینکه در ابتدا فکر می کردم ، این درخت نهایتا به 40 یا 50 متر می رسد ، اما این درخت لعنتی ، حدود 200 متر بود
[ شما استقامت خود را تمرین دادید]
[ استقامت شما ، 1 واحد افزایش می یابد ]
خب با اینکه می خواستم به این درخت بخاطر ارتفاعش فحش بدم ، ولی این پیام سیستم ، یکم اعصابم رو آروم کرد
خب به هر حال به بالای این درخت رسیدم ، خیلی عجیبه که درختایی که به بلندی 20 متر می رسند ، حالا از بالای این درخت مثل چمن ها و بوته های کوچک به نظر می رسند.
منظره این درخت خیلی زیباست ، از یک سمت درختان سبز و زیبا ، و اطراف جنگل را کوه های استواری فرا گرفته است که یکی از آنها مانند سر عقاب است
و زیبا تری منظره ، در سمت جنوب جنگل است که یک مرداب عظیم را نشان می دهد که مثل یک تله ، قربانی های خو را به دام انداخته و آنها تا وقتی که آرام آرام توسط مرداب بلعیده شوند
بخاطر ترس از مرگ ، عذاب دیده اند ، بعضی به طور کامل درون مرداب فرو رفته اند ، و بعضی هنوز ، بخش هایی از آنها بیرون از مرداب مانده است
شاید با خودتان بگویید که سلیقه من چقدر افتضاحه ، و من در جوابتون باید بگم که ، این شمایید که سلیقه ندارید
آخه کی از جایی که پر از گُل و صدای خنده و شادیه خوشش میاد؟!
مطمئناً هیچ کس ، بلکه مردم از مکان هایی لذت می برند که دیگران تا لحظه مرگشان در آنجا عذاب کشیده اند و با فریاد هایشان آنجا را نفرین کرده اند
خب از بحث منظره زیبا خارج بشیم
در مرحله اول من باید به دنبال یک منبع آب ثابت باشم
کمی اطراف رو بررسی می کنم، ولی اثری از منبع آب نیست ، فکر کنم این درختای بلند روی منابع آب رو پوشانده اند
ولی مگه من تسلیم می شم؟
معلومه که با هنچین چیز کوچیکی کنار نمی کشم
باید اول این دویست متر رو پایین برم و بعدش زیر درختای این جنگل بزرگ دنبال آب بگردم
فقط با تصور اینکه چقدر باید بگردم ، از همین حالا خسته شدم
ولی اون مقام مال منه
بعد از اون درخت بلند پایین میام و مثل یه زامبی به اطراف حرکت می کنم
زامبی ای که آب می خواد.
خیلی خیلی خیلی آب لازم داره ، وگرنه نمی تواند اینجا دوام بیاره.
" خب ، اولین کاری که برای بقاء باید انجام بدم ، اینه که یه منبع آب پیدا کنم"
از راه مستقیم می روم ، و اطراف را نگاه می کنم تا بتوانم درختی که کنده اش از بقیه بزرگ تر است را پیدا کنم ، چون هر چه کنده کلفت تر باشد ، به احتمال زیاد ارتفاع درخت نیز بیشتر است ، و این طوری می توانم یک دید وسیع و کامل از منطقه داشته باشم
بعد از حدود ده دقیقه پیاده روی ، یک درخت رو پیدا کردم که کلفتیش از پای سوم تایتان ها بزرگتره
و قطرش حدود 10 متره ، پس مطمئناً این گذینه بهتری نسبت به بقیه درخت هاست
خب من به جای اینکه از همین پایین ، بالا رفتن از درخت رو شروع کنم ، ترجیح می دهم ، با یک پرش مقداری از ارتفاعی که می خواهم بالا بروم را طی می کنم
و بعد انگشتانم را در پوسته درخت فرو می کنم و به بالا رفتن از درخت ادامه می دهم
"هوف ، هوف... باید یادم باشه که جادوی پرواز رو یاد بگیرم ، چون توی این طور مواقع خیلی می تواند مفید باشد"
به همین روال ، غر می زدم و از این درختِ دراز و کلفت بالا می رفتم
با اینکه در ابتدا فکر می کردم ، این درخت نهایتا به 40 یا 50 متر می رسد ، اما این درخت لعنتی ، حدود 200 متر بود
[ شما استقامت خود را تمرین دادید]
[ استقامت شما ، 1 واحد افزایش می یابد ]
خب با اینکه می خواستم به این درخت بخاطر ارتفاعش فحش بدم ، ولی این پیام سیستم ، یکم اعصابم رو آروم کرد
خب به هر حال به بالای این درخت رسیدم ، خیلی عجیبه که درختایی که به بلندی 20 متر می رسند ، حالا از بالای این درخت مثل چمن ها و بوته های کوچک به نظر می رسند.
منظره این درخت خیلی زیباست ، از یک سمت درختان سبز و زیبا ، و اطراف جنگل را کوه های استواری فرا گرفته است که یکی از آنها مانند سر عقاب است
و زیبا تری منظره ، در سمت جنوب جنگل است که یک مرداب عظیم را نشان می دهد که مثل یک تله ، قربانی های خو را به دام انداخته و آنها تا وقتی که آرام آرام توسط مرداب بلعیده شوند
بخاطر ترس از مرگ ، عذاب دیده اند ، بعضی به طور کامل درون مرداب فرو رفته اند ، و بعضی هنوز ، بخش هایی از آنها بیرون از مرداب مانده است
شاید با خودتان بگویید که سلیقه من چقدر افتضاحه ، و من در جوابتون باید بگم که ، این شمایید که سلیقه ندارید
آخه کی از جایی که پر از گُل و صدای خنده و شادیه خوشش میاد؟!
مطمئناً هیچ کس ، بلکه مردم از مکان هایی لذت می برند که دیگران تا لحظه مرگشان در آنجا عذاب کشیده اند و با فریاد هایشان آنجا را نفرین کرده اند
خب از بحث منظره زیبا خارج بشیم
در مرحله اول من باید به دنبال یک منبع آب ثابت باشم
کمی اطراف رو بررسی می کنم، ولی اثری از منبع آب نیست ، فکر کنم این درختای بلند روی منابع آب رو پوشانده اند
ولی مگه من تسلیم می شم؟
معلومه که با هنچین چیز کوچیکی کنار نمی کشم
باید اول این دویست متر رو پایین برم و بعدش زیر درختای این جنگل بزرگ دنبال آب بگردم
فقط با تصور اینکه چقدر باید بگردم ، از همین حالا خسته شدم
ولی اون مقام مال منه
بعد از اون درخت بلند پایین میام و مثل یه زامبی به اطراف حرکت می کنم
زامبی ای که آب می خواد.
خیلی خیلی خیلی آب لازم داره ، وگرنه نمی تواند اینجا دوام بیاره.
کتابهای تصادفی


