فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تصمیم بر نابودی پادشاهی گرفتم به جای اینکه یکی از سگ های پادشاهی بشم!

قسمت: 3

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
(از اول کار تا الان اینجایی چی میخوای؟)  

از زمانی که اجمیل وارد اتاق شده بود سیستم کنترل و پردازش نانیت ها مدام به او هشدار میداد تا اینکه اجمیل به وسیله دید حرارتی خود که یکی از ابزار های مفید برای برای اکتشاف سیاهچال ها در دنیای اولش بود توانست جسم نامرئی انسان نمایی را که خودش را به سقف آویزان کرده بود ببیند.

پس از اینکه اجمیل جوابی نشنید یک آه کشید(پس دوست داری اینجوری بازی کنی؟)در همان زمان اجمیل با تنظیم توان تفنگ انرژتیک روی کمترین حد به طرفه توده حرارتی شلیک کرد.

با برخورد گلوله های حاوی الکتریسیته به یک حفاظ جادویی و ریزش دیواره آن صدای خنده در اتاق طنین انداز شد(درست همونطور که به قدیس وحی شده بود!)

اجمیل که تا به حال فقط با دید حرارتی او را میدید از دیدن اینکه او ظاهر میشد مقداری شوکه شد(یه دیو؟)اما در مورد این دیو یک چیز عجیب وجود داشت و آن هم دو گوش گربه ای بود.

موجود انسان نمایی که تا کنون نامرئی بود اکنون به شکل یک نیمه انسان با پوشش نینجا که اجمیل انواع آن را در انیمه دیده بود ظاهر شد با دیدن اینکه اجمیل دفاع خود را در برابر او پایین نمی آورد دستپاچه گفت( باید مطمئن میشدم که قدیس اشتباه نمیکنه!)

اکنون که اجمیل می توانست ظاهر کامل او را ببیند به خودش شک کرد"به خودت مسلط باش گربه گرل تو واقعیت وجود نداره ولی تو تا حالا چند تا دنیا رو با چشم خودت دیدی" اجمیل چشمانش را بست و یک سیلی به خودش زد"احتمالا اثرات جانبی انتقال به این دنیاست".

(نیا؟)
اجمیل پس از دیدن اینکه توهم نزده بلافاصله تلفن همراهش را از فضای میان بعدی خارج کرد(از جات ت*** نخور!)

دختر نیمه انسان که از کارهای اجمیل گیج شده بود همانطور بی حرکت ایستاد تا اجمیل با وسیله ای که نمی دانست چیست اطرافش حرکت کند و کارهای عجیب و غریب انجام دهد.

(داری چیکار میکنی نیا؟)

اجمیل در حالی که آخرین عکس را گرفت گفت(تقصیر خودته که یه دفعه جلوی یه اوتاکو ظاهر میشی!)سپس تلفن را به دختر گربه ای داد.

(قدیس حتی درباره این هم میدونست!)دختر گربه غرق در تماشای تصویر خودش شد اما با احساس لمس فلز با بدنش وحشت زده به اجمیل خیره شد.

اجمیل در حالی که نیشخند میزد پرسید(قدیس در مورد شوکر چیزی بهت نگفت؟)

کتاب‌های تصادفی