فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

برابر با بهشت : شیطان سایه

قسمت: 4

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت چهارم: منطق سرد

گربه واقعا سریع بود، ولی این سرعت خودش بود که آدریوس را شوکه کرد. طبق مقیاس پنجره‌ی وضعیت، آمار وضعیت یک انسان سالم قبل از تغییرات دنیا، باید چیزی بین هشت تا ده باشد. پس طبق امتیاز سرعت فعلی‌اش، آدریوس چیزی بیشتر از دو برابر سریع‌تر از یک انسان سالم شده بود، حتی شاید سریع‌تر از یک دونده‌ی المپیک.

لحظه‌ای که آدریوس و گربه روبروی‌ یکدیگر رسیدند، دهان گربه کاملا باز و به سمت شانه‌اش نشانه رفته بود. البته آدریوس نقشه‌ی خودش را داشت و به سرعت به سمت راست خم شد، و هم‌زمان که شانه‌اش را از آرواره‌ی گربه دور می‌کرد با تمام قدرت تابلو را به صورت گربه کوبید.

همانطور که آدریوس در اثر قدرت ضربه‌اش بر روی پاهایش به عقب سر می‌خورد و از گربه دور می‌شد، گربه نیز در اثر ضربه کمی به سمت چپ خم شد و خرخر کوتاهی کرد. آدریوس مطمئن بود که قدرت ضربه‌اش برای آسیب زدن به گربه از کافی هم بیشتر بوده است، ولی سلاح لعنتی‌اش بیش از حد بدرد نخور بود. به سلاحش نگاهی انداخت، تابلو کاملا رو به عقب خم شده بود و ظاهری شبیه به کج‌بیل به خودش گرفته بود. البته کج بیلی یک و نیم متری....

بدون تلف کردن وقت تابلو را به سمتی پرت کرد و از روی ناچاری حالت مبارزه به خودش گرفت تا با دست خالی با گربه روبرو شود. چاره‌دیگری نداشت، نمی‌توانست خورده شدن یک دختر بچه‌را نگاه کند و کاری انجام ندهد، و درحال حاظر هیچ سلاح دیگری جز بدنش در اختیار نداشت.

«هی آقا...» آدریوس به طرف زن نگاه کرد که چاقوویی ارتشی را در دست گرفته بود.

«شاید این به دردت بخوره...» و چاقو را به سمت آدریوس انداخت.

همزمان با گرفتن چاقو، آدریوس مجبور شد تا از حمله‌ی جدید گربه جاخالی دهد و فرصتی برای تشکر پیدا نکرد. گربه با حالتی عصبی غرشی به سمت آدریوس کرد و دوباره حمله کرد. در این فرصت کم، آدریوس تنها فرصت کرد تا قدمی به راست بردارد و لگدی از بغل به گردن گربه بکوبد.

این‌بار، ضربه‌ی آدریوس گربه را چیزی نزدیک به یک متر به سمت چپ پرتاب کرد و مشخص بود که آسیب قابل قبولی‌هم وارد کرده است. هرچند فقط گربه از این حمله آسیب ندیده بود بلکه همزمان با فرود آمدن لگد آدریوس گربه‌هم با پنجه‌اش، پای چپ آدریوس را خراش داد و باعث خونریزی متوسطی در ران پایش شده بود.

آدریوس و گربه به این تک حمله‌های سرعتی خود برای دقایقی ادامه دادند. در آخر آدریوس دو زخم دیگر برداشته بود، یکی در بازوی راست و دیگری بر روی سینه. گربه هم با اینکه از ظاهر پشمالویش چیزی مشخص نبود ولی معلوم بود که از آسیب‌های داخلی رنج می‌برد. چون در طی چند حمله‌ی آخر، حملاتش کندتر و خشک‌تر شد بود و پای راست جلویی‌اش کمی لنگ می‌زد.

با این‌حال مشخص بود که قبل از این‌که گربه بخاطر آسیب‌های داخلی زیاد از پا دربیاید، آدریوس بخاطر خونریزی زیاد از حال می‌رفت. به همین دلیل باید به سرعت مبارزه ‌را تمام می‌کرد و به زخم‌هایش می‌رسید، آن‌هم قبل از اینکه وضعش از این وخیم‌تر شود. با چند جهش پشت سر هم و رو به عقب، بین خودش و گربه فاصله انداخت و به زن و دختر‌هایش نزدیک‌تر شد و باعث شد بین خودش و گربه، فاصله‌ای نزدیک به ده متر ایجاد شود.

آدریوس و گربه بار دیگر به یک‌دیگر خیره شدند و دوباره به سمت یکدیگر حمله‌ور شدند. آدریوس چاقو را برعکس در دست گرفته بود و با استفاده از تمام قدرت و سرعتش خود را به سمت گربه پرتاب کرد. انگار گربه هم تصمیم...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب برابر با بهشت : شیطان سایه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی