فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

سپند: دشمن درون

قسمت: 11

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
 یک هفته بعد، همه‌چیز برای سفر آماده بود. جلوی عمارت، کالسکه‌ای با رنگ مشکی و تزئینات طلایی منتظر ایستاده بود. آرمان، آریان و آرمیتا از قبل سوار شده بودند و حالا با هیجان و شوخی‌های بی‌پایان منتظر ارسلان و نورا بودند. ماجراجویی تازه‌ای در راه بود. 
اما ***حافظی برای ارسلان آسان نبود. 
مادرش، آرمیتا، با چشم‌هایی پر اشک و لبخندی لرزان، سعی می‌کرد خودش را قوی نشان دهد. بغض داشت گلویش را می‌فشرد اما اجازه نمی‌داد اشک‌ها جاری شوند. اوژن با غرور بی‌سابقه‌ای به پسرش نگاه می‌کرد. بالاخره لحظه‌ای رسیده بود که بتواند بگوید "پسرم مرد شده" و آمیتیس... با گردنبند سرو دور گردنش، فقط لبخند می‌زد، از همان لبخندهایی که در ظاهر ساده‌اند ولی از درون هزار حرف دارند. 
نورا بی‌کلام وسایل را جمع کرد و نزدیک ارسلان آمد:
 "آماده‌ایم." 
ارسلان سری تکان داد اما پیش از آنکه قدمی بردارد، اوژن جلو آمد و با نگاهی جدی گفت: 
"قبل از رفتن... یه لحظه با من بیا." 
ارسلان همراهش رفت. پدرش برای لحظه‌ای سکوت کرد. انگار دنبال واژه‌های گم‌شده می‌گشت: 
"میدونم تو این مدت نتونستیم مثل قبل با هم حرف بزنیم. خیلی چیزا بینمون فاصله انداخت. اما می‌خوام یه چیزو بدونی...
 مهم نیست چی پیش بیاد، تو همیشه پسر منی. و من همیشه هواتو دارم." 
ارسلان سعی کرد چیزی بگه، اما کلمات گره خورده بودند. بالاخره با صدایی لرزان گفت: "بابا... من واقعا متاسفم. من خراب کردم، همه چی رو... موقعیتتو، اعتمادتو، حتی خودمو." 
اوژن دستی روی شونه‌اش گذاشت، فشارش داد و لبخند زد: 
"همه اشتباه می‌کنن. مهم اینه که بلند شی و ازش یاد بگیری.
 البته... به عنوان کسی که نصف شب با پرنسس شیاطین رفته داخل فاضلاب دنبال یه قاتل، مطمئن نیستم هنوز یاد گرفتی یا نه." 
ارسلان مات و مبهوت شد. چند لحظه فقط نگاهش کرد: 
"چطور؟ از کجا فهمیدی؟" 
اوژن خندید و شونه‌اش رو زد: "فکر کردی من کی‌ام؟ وزیر این کشورم. هر اتفاقی که بیفته، مخصوصاً اگه مربوط ب...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب سپند: دشمن درون را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی