من یه عنکبوتم، خب که چی؟!
قسمت: 19
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۶
«حمله یک ویرمِ زمینی»
درست موقعی که به مدرسه برگشتیم اتفاق افتاد.
راستش رو بخواین، فکر کنم تموم این مدت ما رو تا به مدرسه دنبال میکرده.
-: «ای-این دیگه چیه...»
صدای غرشش مو به تنم سیخ میکنه.
یه ویرم زمینی.
هیولایی فوقالعاده قدرتمند که تا به حال تو این نواحی دیده نشده... ولی اینجاست... تو زمینهای آکادمی داره دندونهاش رو به ما نشون میده.
«ناتسومی! این هم یه قسمت دیگهای از نقشه توئه؟!»
خانم اوکا با خشم به سر ناتسومی داد میزنه.
«ن-نه! اینجوری به من نگاه نکنین! کسی چیزی راجع به این هیولا به من نگفته!»
هوگو واقعا ترسیده. فکر نکنم کار اون باشه.
«آ... م، بچهها... این دیگه چه کوفتیه؟!»
هوگو رو به دارودستهش که تو طناب گرفتارن میکنه: «خب، رئیس... راستش این قرار بود آس نقشه ما باشه!»
«پس یعنی خبر داشتین؟!»
«آ-آره! خب قبل از اینکه اینجا بیایم، با یکی از جادوگرهای احضارکننده هیولا یه صحبتی کردیم... مثل اینکه دیگه این هیولا تحت کنترل اون نیست!»
«داری باهام شوخی...
کتابهای تصادفی


