فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

این بار من ازت محافظت میکنم

قسمت: 5

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

با شنیدن ورود فرد نا آشنا نگاه همه به سمت انتهای سالن رفت. دختری با لباس شب بلند زرشکی با قدم های آهسته وارد سالن شد و بدون توجه به مردم به سمت نزدیک ترین پنجره رفت و ایستاد. الیاس حتی از این فاصله هم میتوانست نگاه سردش رو احساس کند.

آرتور راست شد تا بهتر ببیند:والکر؟ اون دیگه از کدوم خانوادست؟)

بنظر میرسید که مردم با دیدن بی میلی دیزی برای ارتباط ، به صحبت قبلی خودشان برگشتن اما نگاه الیاس همچنان رویش بود. دیزی زنده و سالم، آنجا بود.

الیاس نفس عمیقی کشید: آرتور میخوام یه چیزی مهمی ازت بپرسم .)

آرتور فکر کرد که هنوز دارن درمورد صحبت قبلی شون حرف میزنن: چی؟)

_ من قصد دارم کارهای خطر ناکی انجام بدم. ممکنه بخاطرش تو دردسر بزرگی بیافتم. اما باید انجامش بدم.)

از جایش بلند شد: به عنوان یه دوست میخوام که حتی اگه بدترین شرایط هم پیش اومد. کنارم بمونی. حتی اگه نتونی کمکی هم بکنی.اینکارو میکنی؟)

آرتور نمی فهمید که چرا صحبت یکدفعه انقدر جدی شد. عصبی جواب داد: داری عجیب رفتار میکنی.این حرفا از تو بعیده )

محکم تر گفت: اینکارو میکنی ؟)

آرتور از این همه جدی بودن خنده اش گرفت: معلومه منکه میدونم بدون من نمیتونی یه لحظه هم دووم بیاری؟)

الیاس امیدوار بود که اینبار به قولش عمل بکنه!

لبخندی زد: ممنونم. خوب حالا میخوام اولین رقصمو انجام بدم .)

آرتور لبخند ریزی زد: واقعا! اون وقت اون بانوی خوش شانس کیه؟)

وقتی دید الیاس بدون جوابی از...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب این بار من ازت محافظت میکنم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی