فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

نفرین زنجیرها

قسمت: 4

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

روزی بود و روزگاری، در گوشه‌ای از این دنیای پر هرج‌ومرج و اتفاق، روستایی کوچک و دورافتاده در دل کوه‌ها قرار داشت. صخره‌های بلندی چون دیواری طبیعی، این روستا را از دنیای بیرون جدا کرده بودند، دیواری که از دامنه‌های پر پیچ‌وخم تا بلندای ابرها کشیده شده بود و ساکنانش را در امنیتی وصف‌ناشدنی نگه می‌داشت. سال‌های زیادی بود که مردم این روستا، تصمیم گرفته بودند با دنیای بیرون قطع ارتباط کنند؛ تا جایی که حتی نمی‌دانستند آیا در آن سوی صخره‌ها کسی هنوز زنده هست یا نه.

این انزوای طولانی برای مردم روستا نه باری بر دوش، بلکه نوعی نعمت بود. زمین‌های حاصلخیز آن‌ها هر محصولی را به بار می‌آورد و نیازشان به دنیای بیرون را به صفر رسانده بود. هیچ‌گاه خشکسالی، کم‌آبی یا زمستانی سخت گریبانشان را نگرفته بود. طبیعت در اینجا سخاوتمند بود؛ چرخه چهار فصل به گونه‌ای منظم و کامل می‌چرخید، درست مثل ساعت‌های کهنه‌ای که همچنان بی‌وقفه کار می‌کردند. مردم روستا نیز در سلامتی کامل بودند، به ندرت کسی بیمار می‌شد. حتی سردترین زمستان‌ها، تنها ممکن بود یک یا دو نفر را به سرفه و سرماخوردگی بیندازد، و آن‌ها هم طی چند روز سلامت کاملشان را بازمی‌یافتند.

اما نکته شگفت‌انگیزتر این بود که ساکنان این روستا نه تنها سالم، بلکه زیبا بودند. چهره و اندامشان آن‌قدر متناسب بود که حتی رهگذری که شاید از میان صخره‌ها به اینجا می‌رسید، ممکن بود باور کند پا به سرزمینی اشرافی گذاشته است. هیچ‌کس نمی‌توانست مردمانی چنین شاداب و بی‌نقص را رعیت‌های ساده‌ای تصور کند.

یکی از این روزهای دلچسب، ماریان و ریک، زن و شوهری جوان و زحمت‌کش، در مزرعه‌شان مشغول کار بودند. صدای خنده و بازی کودکان از دور شنیده می‌شد. در میان این صداها، دختر کوچک پنج‌ساله‌شان، لینا، دوان‌دوان به سمت آن‌...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب نفرین زنجیرها را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی