خون کور: پانیشرز
قسمت: 93
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
هانا با تصور میکایلا با لباسهای مشهور یاکوزا و باندهای خلافکاری باعث شد که خون به گونههای هانا بدود. قسمتی از وجودش شیفتهی پسران بد بود. لحظهای طولانی ذهنش پر از صحنات عاشقانه شد. برای از بین بردن افکار منحرفانهاش سریع جرعهای از آب پرتقال خنکش را نوشید. از کی تا به حال اینقدر منحرف شده بود؟
ترجیح داد که حواسش را به صحبت بین پسرها پرت کند. رانمارو چنگی لای موهای لخت سیاهش برد و آنها را عقب راند:
- رفتی تو دار و دستهی ایچینوسه؟!
هانا حس کرد که به کلی از بحث کنار گذاشته شده است. توضیح کوچکی به میکایلا داد:
- نی سان تو هر جایی یه آشنا داره پس زیاد تعجب نکن.
میکایلا اب...
ترجیح داد که حواسش را به صحبت بین پسرها پرت کند. رانمارو چنگی لای موهای لخت سیاهش برد و آنها را عقب راند:
- رفتی تو دار و دستهی ایچینوسه؟!
هانا حس کرد که به کلی از بحث کنار گذاشته شده است. توضیح کوچکی به میکایلا داد:
- نی سان تو هر جایی یه آشنا داره پس زیاد تعجب نکن.
میکایلا اب...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب خون کور: پانیشرز را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

