فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 72

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

دو شب بعد _ دهکده آمه

ایچیرو دستانش را روی میز شیشه‌ای نهاده بود. زیر چشمان خون‌گرفته‌اش سیاه شده بود. از میان موهای بهم ریخته‌اش به صفحه‌ی بزرگ نمایش خیره ماند. نقشه‌ی بزرگ توکیو روی صفحه در حال نمایش بود. سیب گلویش بالا و پایین رفت. صدای خسته‌اش کمر همه را از ترس صاف کرد:

- خبری از اون خون‌آشام بال‌دار نشد؟

هاچیرو بدتر از ایچیرو چشمانش را در زیر عینک نیم‌قاب باریکش مالید. نگاهش را از روی مانیتور جلویش کند و به ایچیرو دوخت:

- هیچی. انگار آب شده رفته تو زمین.

ایچیرو آهسته پلک زد تا چشمان خشکش را تر کند. رویش را سمت دیوار پشتی برگرداند و نگاهی به بولتن پشت سرش انداخت که پر از کاغذهای تکه‌تکه و عکس‌های متفاوت بود. نگاهش به عکس پرسنلی ریکی افتاد. ناخودآگاه چشمانش را بست. قلبش از غم و اندوه سنگین شده بود. اما او یک رئیس بود؛ تکیه‌گاه چند قبیله. نگاه همه به او بود. اگر او می‌شکست قبیله‌اش چه می‌کردند؟

چهره‌ی بی‌...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی