فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 70

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

نمی‌دانست که در کجای شهر توکیوی سی میلیون نفری قرار دارد. تنها راه ارتفاع بیشتر بود تا بلکه چیزی از نقشه به یادش بیاید. قبل از آنکه شیطان بال‌دار به سقف آسمان خراش برسد، میکایلا اوج گرفت. صدای هلیکوپتر می‌آمد. میکایلا فحشی دیگر داد. نیم نگاهی به هلی‌کوپتر انداخت. توانست رنگ سفید و سبز هلی‌کوپتر را تشخیص دهد. همین مانده بود که فیلمش توسط پلیس دیده شود.

آن شب شب او نبود. از زمین و زمان برایش می‌بارید. صدای غرش گلوله‌ای از کنار گوشش رد شد. تعادلش را در پرواز کردن از دست داد. بعد از یک چرخ در هوا به زحمت ثابت شد. نگاهی به شکارچیانش انداخت. ایچیرو کلت به دست از آن مرد آتسوشی نام آویزان بود. ایچیرو دوباره او را نشانه رفت.

یکدفعه نور آبی نورافکن هلیکوپتر روی میکایلا افتاد. اما میکایلا چیزی را دید که لرزه بر ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی