فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 5

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

رانمارو با همان صدای خشدار و خسته نیشخندی زد:

- به هر حال توت‌فرنگی یه میوه خوشمزه‌اس.

آکامه با گزیدن لب پایینش پاها‌یش را به هم فشرد و به خود پیچید. نمی‌دانست که عذاب ابدی زندگی کی تمام می‌شود. در کلاس باز شد و حضور شاگردان دیگر، آکامه را از چنگ تحقیرهای آن خواهر و برادر نجات داد. آکامه به ساعت دیواری نگاهی انداخت. هنوز دو دقیقه‌ای به حضور استاد مانده بود که در کلاس به شدت باز شد و کیتو در چهارچوب درب ظاهر گشت. موهای سپید کوتاهش در باد بهم ریخته بودند و چشمانش هنوز پف خواب را داشت.

نان تست مربا زده‌ای میان دندان‌هایش اسیر بود. لباس سیاهش را برعکس پوشیده بود. کیتو سریع سمت صندلی کنار آکامه در ردیف اول هجوم برد. گوش‌های روباهی بلندش با اضطراب سیخ شده بودند. کتاب‌هایش را روی میز کوچک انداخت و با دلخوری به آکامه نگاه کرد. لباس سیاه دوجو را درآورد و درست بر تن کرد. همانطور که لباس می‌پوشید، نان تستش را هم می‌خورد و همزمان...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی