فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پسر بسته‌رسون و راز زیباترین دختر مدرسه

قسمت: 31

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل سی و یکم

«اوه، اونجاست.»

چند ده متر دورتر، تو یه تقاطع، کنار یه دستگاه فروش خودکار.

یه دختر زیبا با اضطراب ایستاده بود، موهای موجدارش به آرومی تاب می‌خوردن.

وقتی من رو دید، نفس راحتی کشید و به سمتم اومد.

«سلام، شیزوکی.»

«ظهر بخیر هاسومی کون...»

شیزوکی کیفی که جلوش نگه داشته بود رو تکون می‌داد و با خجالت به پایین نگاه کرد.

دامن بلند سفید و ژاکت بافتنی صورتیش باعث شده بود اون ظریف و درخشان به نظر برسه.

نمی‌دونم طبیعی بود یا نه، اما امروز اون تو حالت پر زرق و برق خودش بود.

مدل مو و آرایشش همونی بود که همیشه تو مدرسه داشت.

«پس می‌خوای امروز این شکلی باشی؟»

«خب، چون...»

«اشکالی نداره، این به خودت مربوطه. بیا بریم، اونا رسیدن و تو خونه منتظر ما هستن.»

«باشه.»

کنار شیزوکی به سمت خونه‌م به راه افتادم، جایی که قراره جلسه‌ی مطالعه‌ی گروهی اونجا برگزار بشه.

فقط با ایستادن کنارش، می‌تونستم بفهمم که اون چقدر عصبیه.

خب، شاید زیاد هم بی‌دلیل نباشه.

«اما هنوزم، من گم شدم...»

حدود ده دقیقه‌ی قبل بود که من پیامی با این مضمون گرفتم: «من راه رو گم کردم...»

ازش خواستم یه عکس از جایی که هست بفرسته و بعد دنبالش رفتم.

آه... اون هیچ وقت دست از متعجب کردن من برنمی‌داره.

«مناظر این اطراف شبیه همدیگه‌ن برای همین سخته که بتونی بدون گم شدن راهت رو پیدا کنی.»

«با این حال، مینای خیلی زود رسید.»

«بسه دیگه، داری من رو دست می‌ندازی، مگه نه؟»

خب، خیابون‌های این اطراف خیلی شبیه همدیگه‌ن و همین هم باعث گیج شدن آدم‌های غریبه می‌شه.

در حقیقت، اینکه مینای تونست انقدر راحت آدرس رو پیدا بکنه تعجب‌آورتره.

فکر کنم اون یه استعداد جهت‌یابی خاص داشته باشه.

«مطمئنی اشکالی نداره که منم بهتون ملحق بشم؟»

«همم؟ آره، مشکلی نیست. هیچ کدوم اونا مشکلی با این کار ندارن.»

در حقیقت، اون‌ها داشتن سرم داد می‌زدن که عجله کنم و هرچه زودتر شیزوکی رو ببرم اونجا، یا همه چی رو به طور کامل توضیح بدم.

«لطفاً وقتی من یهویی جلوی اونا نحوه‌ی حرف زدنم رو عوض کردم به من نخند، باشه؟»

«نمی‌خندم. اگه می‌خوای، می‌تونی از همین الان عوضش ک...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پسر بسته‌رسون و راز زیباترین دختر مدرسه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی